میگن چرا انقدر غمگین می نویسی
میـــــگن چرا انقدر غمـــــگین می نویسی
افسرده میـــــشیم
ببخشـــــید
حق باشـماست
چندخطی مینویســـــم
بخند
ســـــاده بودم
خیلی ســـــاده
به همه محبت کردم…بی محبـــتی هارا زود فراموش کردم
اماسادگی ام رانـــــشانه گرفتند
و زمینـــــم زدند
بخند
اولین باربود که عاشـــــق شدم
از هستی ام مایه گـــــذاشتم.
به حدمـــــرگ می پرستیدمش
فکر میکردم از عشق سیـــــراب شود می ماند
اما ازمن ســـــیر شد و رفت
خنـــــده دار است
بـــــخند :)
از غرورم گذشـــــتم
التمـــــاس کردم
التماس برای نرفتنش…التماس برای بودنـــــش
التماس برای بادیگـــــری نرفتنش
اما خندید و رفت
بخند :) کنـــــارم بود
باتمام وجود حس کرده بودم که مرا نمیخـــــواهد
از نگاهش…از نگرفتن دستانم
از سرم شلوغ اســـــت های دروغی اش
از زود شب بخیر گفتن ها و آنلاین بودنش
از جانم نگفتن هایش
آخ که این آخـــــری جانم را میگرفت
دنیابر سرم آوار میــــــــــشد وقتی صدایش میزدم و نمیگفت جانم
اینها خنده دار اســـــت
بـــــــــــــــــــــخـــــــــنـــــــد...
افسرده میـــــشیم
ببخشـــــید
حق باشـماست
چندخطی مینویســـــم
بخند
ســـــاده بودم
خیلی ســـــاده
به همه محبت کردم…بی محبـــتی هارا زود فراموش کردم
اماسادگی ام رانـــــشانه گرفتند
و زمینـــــم زدند
بخند
اولین باربود که عاشـــــق شدم
از هستی ام مایه گـــــذاشتم.
به حدمـــــرگ می پرستیدمش
فکر میکردم از عشق سیـــــراب شود می ماند
اما ازمن ســـــیر شد و رفت
خنـــــده دار است
بـــــخند :)
از غرورم گذشـــــتم
التمـــــاس کردم
التماس برای نرفتنش…التماس برای بودنـــــش
التماس برای بادیگـــــری نرفتنش
اما خندید و رفت
بخند :) کنـــــارم بود
باتمام وجود حس کرده بودم که مرا نمیخـــــواهد
از نگاهش…از نگرفتن دستانم
از سرم شلوغ اســـــت های دروغی اش
از زود شب بخیر گفتن ها و آنلاین بودنش
از جانم نگفتن هایش
آخ که این آخـــــری جانم را میگرفت
دنیابر سرم آوار میــــــــــشد وقتی صدایش میزدم و نمیگفت جانم
اینها خنده دار اســـــت
بـــــــــــــــــــــخـــــــــنـــــــد...
- ۱.۱k
- ۲۴ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط