آنسو تویی و خرمن گیسوی کمندت

آنسو تویی و خرمن گیسوی کمندت
اینسو منم و این دلِ افتاده به بندت
همواره شبیخون زده بر ملک وجودم
چشمان تو در مَعیتِ مژگان بلندت.
دیدگاه ها (۱۵)

عاشق شده ام بر تو تدبیر چه فرمایی از راه صلاح آیم، یا از در ...

ای ایران ای مرز پر گهرای خاکت سرچشمه هنردور از تو اندیشه بدا...

با من بمان دست‌هایم را بگیرتا صدای عشقبه عمق استخوان‌هایمان ...

چه عاشقانه ای بنویسمکه دلتان برایم بلرزد ؟!وقتی نه دستانش را...

🌸❤آبی تر از دریا تویی،تنها در این دریا منمچون حس بارانی لطیف...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

مریم یوسفی نصیری نژاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط