شوهر دو روزه. پارت۷۶

با خوشحالی جونگکوک رو بقل کردم
_عاشقتم کوکی...چجوری فهمیدی من اینجام!؟

کوکی خندید...ولی هیچی نگفت!

سه روز قبل...

کوکی: داداش بیا بقلم...

تهیونگ: وقت ندارم باید زود تر برمم، ا. ت خونه تنهاس

کوکی: چرا الکی نگرانشی، مگه نگفتی در رو روش قفل کردی؟

تهیونگ: اره ولی بازم...

کوکی: باشه حالا بیا یه بقل بده...

تهیونگ: باشه

کوک تهیونگ رو بقل میکنه و یه دستگاه کوچولو چی پی اس همراه با ضبط صدا، چسبوند به لباس تهیونگ...

(کوک توی ذهنش:میدونم که تهیونگ لباس دیگه ای نمیپوشه چون لباس هاش خونه س توی کره جنوبیه،(اگه یادتون باشه اون اول توی معرفی شخصیت ها گفتم که ا.ت توی آلمان زندگی میکنه))

...
تهیونگ: خیلی ازت ممنونم...

کوک: بغض کردی؟؟؟ برای چی اخه!؟

تهیونگ: ا. ت...اونا ا. ت رو کشتن!

کوک برای یه لحظه خشک شد! اونم تعجب کرده بود...میدونست مهم ترین فرد زندگیم ا. ته. من هیچ جوره نمیتونم بدون اون باشم...

کوک گفت: بـ... ببین خب...من جیمین و شوگا رو فرستادم به همون ادرسی که مین هیوک بهت گفت!

با یاد اوری اینکه هرچی مین هیوک گفته، اعضا هم شنیدن، خوشحال شدم.

جین و هوبی و نامجون، دستو پای مین هیوک رو بسته بودن و تحویل پلیس دادن.

پلیس گفت که چه مرگ ا. ت ثابت بشه چه نشه، قراره مین هیوک اعدام بشه، به خاطر کشتن فلوریا!

مثل اینکه مین هیوک از قبل چند تا پرونده باز داشته! اون لعنتی حتی مدارک جعلی برای خودشو فلوریا توی اون کمپانی درست کرده بود...چند بار هم ادم کشته بوده و دزدی کرده!

اون لعنتی لایق زجر کشیدن و مردنه ولاغیر!

بعد از رفتن پلیس و مین هیوک، با اعضا به سرعت به سمت ا. ت حرکت کردیم.

توی راه دو سه باری به شوگا و جیمین زنگ زدیم...

ولی در دسترس نبودن!
دیدگاه ها (۰)

بزار ازت عکس بگیرم🥹❤✨@kana_tesory

شوهر دو روزه. پارت۷۷

وقتی نتم رو روشن میکنم... چه خبر شدههه😂😂

دیگه نمیدونم چی بگم از خوشحالییی😭😭😭😭مرسی از همتون♡♡♡

شوهر دو روزه. پارت۷۱

شوهر دو روزه. پارت۷۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط