ماهتیره

ماه_تیره🌑
Part: 5
با حرفش تنم روحم جسمم و قلبم رو به ترس انداخت
سریع گفتم: از کجا مطمئنی که این اخرین دیدار ما نباشه؟

_اخرین دیدار؟ فکر نکنم

+چرا؟
بدون اینکه به سوالم جواب بده روی کاناپه دراز کشید

_تهیونگ اوکی شد خبر بده
چیزی نگفتم و دیگه کلمه ای بینمون رد و بدل نشد
_
چند ساعتی بود که غریبه خواب بود و منم نگران روی زمین نشسته بودم

وجودم رو ترس فرا گرفته بود
جوری از حرفاش مطمئن بود که تمام تنم رو به لرزه می انداخت

با صدای تهیونگ به خودم اومدم
تهیونگ: میونگ میونگ
(میونگ اسم شخصیت دختر)

بلند شدم و به سمتش رفتم
رنگ صورتش مثل گچ شده بود
اروم زمزمه کرد که کمکش کنم بلند بشه
درست نمی تونست راه بره و تعادل
خودشو حفظ کنه

دستشو گرفتم و کمکش کردم
اشاره ارومی کرد که به سمت اتاق بریم

داخل شدیم کمک کردم روی تختم نشست بلند شدم و درو بستم برگشتم و روی تختم نشستم

تهیونگ: خوبی؟ ببینم فردا کنفراس مهمی داشتی نه؟ خوندی؟ اماده ای؟

از حرفاش متوجه شدم که میخواد یه چیزی رو بهم بگه اما نمی تونه سریع گفتم:
اماده اماده ام برو سر اصل مطلب
رنگ از رخسارش پرید
تهیونگ: عالیه خب...
+بگو دیگه
چند دقیقه ای باهاش ور رفتم تا اخرش به حرف اومد
_میونگ این مردی که بیرونه اسمش جونگکوکه دوست بچگیمه و ما تا 17 سالگی باهم دوست بودیم اما پدر مادر اون از هم جدا شدن و مجبور شد با پدرش به یه شهر دیگه بره و زندگی کنه

+خب زندگی اون چه ربطی به ماداره؟
_گوش کن، من و جونگکوک داریم روی یه پروژه بزرگ توی امریکا کار میکنیم و نیاز هست یکی مون بره امریکا

+نکنه... نکنه اون تویی؟

_میونگ لطفا دردسر درست نکن نیاز هست که مدت زیادی پیش اون بمونی....

L
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۰)

ماه_تیره🌑Part: 6اشک تو چشمام جمع شد بود تهیونگ برای زندگی من...

ملودی_تلخ🍷Part: 4+مــ مم من من نمی خوام لباسارو~ یعنی چی نمی...

ماهِ_تیره🌑Part: 4اروم ولی ترسناک قدم بر می داشت و منم با هرق...

ملودی_تلخ🍷Part: 3با گفتن این حرفش موهای تنم سیخ شدازش انتظار...

black flower(p,270)

زخم کهنه فصل ۲پارت ۶۴ دخترک شونه بالا انداخت و کارهایی که گف...

black flower(p,258)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط