شیفت شب

شیفت شب...
P27

"ویو خونه ی هانول"

هانول: داداشی..حالت خوب شد؟

کوک: آره...من خوبم هانول!

هانول:اوهوم...ا.ت بیا اتاقم!

ا.ت: باشه

"ویو اتاق هانول..."

هانول: تو توی بیمارستان گفتی تهیونگ مشکلی نداره...از کجا مطمئنی؟

"ا.ت قضیه ی بین خودش و ته رو تعریف کرد..."

هانول: این عالیه! و اینکه...دکتر توی بیمارستان چی گفت!؟

ا.ت: د..دکتر! چیز خاصی نگفت فقط چند تا قرص داد و گفت دیگه سمت الکل و سیگار و///نره...

هانول: عالیه! من خیلی خستم..توهم امشب اینجا بمون دیروقته!

ا.ت: باشه..اتاقم کجاست!؟

"هانول و ا.ت و کوک توی اتاق های جدا خوابیدن..."

"ویو ا.ت"

"داشتم به کوک فکر میکردم...واقعا خوشحالم که حسم رو نسبت بهش گفتم و اینکه بابت تهیونگ هم خوشحالم چون دوست های هم میمونیم و اینکه اون با یه دختر آشنا شده! تو فکر خودم بودم که در اتاقم باز شد...درسته،کوک!"

کوک: سلام کوچولوی من!

ا.ت: علیک...ببینم خوابت نمیاد این موقع شب؟!

کوک: بعد از ۵ سال پیدات کردم...اونوقت انتظار داری بدون تو بخوابم؟!

ا.ت: منظورت چیه!؟

"کوک رفت پیش ا.ت و چراغ خوابش رو خاموش کرد..ا.ت رو محکم بغل کرد و سرش رو برد توی گردن ا.ت..."

کوک: دوستت دارم..."قشنگچه"

ا.ت: منم همینطور...عزیزم!
دیدگاه ها (۰)

شیفت شب...P28کوک: قبول نیست..ا.ت: چی؟کوک: تو به تهیونگ جلوی ...

"کامنت"کامنت نزارین تا راحت تر دیده بشه!

شیفت شب...P26هانول: دادشی...بهوش اوم...کوک: برات توضیح میدم ...

شیفت شب...P25"ویو ا.ت""تمام حرف هاش رو گوش دادم...اگر واقعا ...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط