پارت
پارت ۳۳
جیمین: چرا امدی...... سرد....
لارا: گفتم یه سری بزنم.. اووو انگار مهمون داری
مگه کسی هم هست که با این اخلاقت
بیاد باهات غذا بخوره
لارا به جیمین نزدیک میشه و دستشو روی شنه جیمین میزاره
لارا: اما نگران نباش ددی خودم پیشت میمونم
و باهات غذا میخورم.... دستشو میزاره روی گونه جیمین که جیمین دستشو پس میزنه......
یا حتا فراتر از اون نمیزارم یه هرزه بینمون فاصله ایجاد کنه
ات: الان هرزه با کی بودی 😡
لارا: دقیقا خودت
ات از روی عصبانیت یه لیوان رو سمت لارا پرتاب میکنه و چون لارا خوناشام بود اون لیوان رو سریع تو هوا میگیره
و لارا همون لیوان رو سمت ات پرتاب میکنه
و جیمین عصبانی میشه و تلپورت میکنه میاد
جلوی ات و اون لیوان رو میگیره
جیمین: فکر کردی کی هستی که سمتش لیوان پرت میکنی..... عصبی و سرد....
لارا: اما مگه ندیدی اون اول سمتم پرتش کرد
جیمین: اما بهت نخورد پس اهمیتی نداره... سرد...
لارا: یعنی میگی اون هرزه بیشتر از من ارزش داره 😡
جیمین میره سمت لارا و یه جوری بهش سیلی میزنه که لارا پخش زمین میشه
حتا جای دست جیمین روی صورت لارا مونده بود که داشت صورتش کبود میشود
جیمین: یه بار دیگه بهش بگو هرزه تا ببین چطوری به چند تا از بادیگاردام میگم جلوی کل خانوادت به فاکت بدن و من اون لحظه ما یه ویسکی تو دستم با خانوادت اون لحظه رو تماشا میکنم حالا از اینجا گمشو
جیمین: چرا امدی...... سرد....
لارا: گفتم یه سری بزنم.. اووو انگار مهمون داری
مگه کسی هم هست که با این اخلاقت
بیاد باهات غذا بخوره
لارا به جیمین نزدیک میشه و دستشو روی شنه جیمین میزاره
لارا: اما نگران نباش ددی خودم پیشت میمونم
و باهات غذا میخورم.... دستشو میزاره روی گونه جیمین که جیمین دستشو پس میزنه......
یا حتا فراتر از اون نمیزارم یه هرزه بینمون فاصله ایجاد کنه
ات: الان هرزه با کی بودی 😡
لارا: دقیقا خودت
ات از روی عصبانیت یه لیوان رو سمت لارا پرتاب میکنه و چون لارا خوناشام بود اون لیوان رو سریع تو هوا میگیره
و لارا همون لیوان رو سمت ات پرتاب میکنه
و جیمین عصبانی میشه و تلپورت میکنه میاد
جلوی ات و اون لیوان رو میگیره
جیمین: فکر کردی کی هستی که سمتش لیوان پرت میکنی..... عصبی و سرد....
لارا: اما مگه ندیدی اون اول سمتم پرتش کرد
جیمین: اما بهت نخورد پس اهمیتی نداره... سرد...
لارا: یعنی میگی اون هرزه بیشتر از من ارزش داره 😡
جیمین میره سمت لارا و یه جوری بهش سیلی میزنه که لارا پخش زمین میشه
حتا جای دست جیمین روی صورت لارا مونده بود که داشت صورتش کبود میشود
جیمین: یه بار دیگه بهش بگو هرزه تا ببین چطوری به چند تا از بادیگاردام میگم جلوی کل خانوادت به فاکت بدن و من اون لحظه ما یه ویسکی تو دستم با خانوادت اون لحظه رو تماشا میکنم حالا از اینجا گمشو
- ۱۶.۷k
- ۲۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط