شخصی که قصد مسافرت داشت پیش قاطرچی رفت تا از او قاطر کرای

شخصی که قصد مسافرت داشت پیش قاطرچی رفت تا از او قاطر کرایه کند.

صاحب قاطر گفت: چه قدر اسباب داری؟

! مسافر گفت: یک صندوق کوچک والسلام


صاحب قاطر گفت: دیگر چیزی نداری؟
مسافرگفت: یک دست رختخواب و والسلام !


او گفت: دیگر چه داری؟

مرد گفت: یک کیسه گونی خردوریز و چهار قالیچه والسلام


او گفت: دیگر همین؟

مسافر گفت: مادر بچه ها که همراه من است و والسلام



صاحب قاطر هم گوشش را خاراند و گفت: ما هم قاطر کرایه ای نداریم و والسلام !
دیدگاه ها (۴)

به داداشم گفتم : لطفا به نتیجه ی امتحاناتم ، نگاه کن …اگه یه...

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی …اندوه بزرگی ست ، زمانی...

مرد برنج فروشی بود که ارادت خاصی به عالمی داشت اما به خاطر...

مورد داشتیم طرف لقمه ی آخر سحری رو اینقدر نزدیک اذان صبح خور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط