Part
#Part194
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
یکم خودم رو جمع و جور کردم و انگشتم رو روی لبش کشیدم
_ خوب چه اشکالی داره تازه میفهمی چه چیز خوش مزه ای خوردم
جیغی کشید
_ سام خفه شووو اه چندش
با صدای بلند میخندیدم که یهو خودش رو انداخت تو بغلم
_ دیوونه دلم واست تنگ میشه، حتی دلم برای رفتارهای ضد و نقیض و حسادت ها و حساسیت های عجیب غریبت..
دستی روی موهاش کشیدم
_ نگران نباش میدونم از چی میترسی کاری میکنم بابات نتونه نه بگه!
+ میخوای چیکار کنی؟
_ هنوز تصمیم قطعی نگرفتم دارم دنبال کاراش میرم جوجو ی نازم، ولی نمیذارم زیاد ازم دور باشی...
سرش رو آورد بالا و با لبخند نگام کرد
_ بهت اعتماد دارم
این حرفش برام یه دنیا ارزش داشت یه دنیا
تازه یادم اومد برلی معذرت خواهی یه دسته گل بزرگ براش گرفته بودم
شیرین رو از خودم دور کردم که سریع گفت کجا؟
لبخندی زدم و لباس زیرم رو که رو زمین بود رو برداشتم و تنم کردم
رفتم تو هال و دسته گل بزرگ رو آوردم تو اتاق
_ اینو گرفته بودم که اگه به خاطر رفتار و حساسیت بی جام منو نبخشیدی بکوبیش تو کلم
ملافه رو دور خودش پیچید و با لبخند و خوشحالی نگام کرد و مثل بچه کوچیکا کف زد و دستاشو باز کرد تا دست گل پر از رز قرمز رو بذارم تو بغلش
_ وای عالیه!
نفس عمیقی بینشون کشید
_ عاشقشونم مرسی
اخمی بهش کردم
_ هی خانم شما فقط باید عاشق این اقا خوشتیپ و خوش هیکل باشی
خنده ی بلندی کرد
_ بله بله آقای اعتماد به نفس چشم...
رفتم نزدیکش و پیشونیش رو عمیق بوسیدم
_ پاشو وسایلات رو با هم جع کنیم بعد بیرون شام بخوریم بعد برسونمت ترمینال
غمگین نگاهی بهم انداخت
_ باشه عزیزم فقط سام؟
_ جانم؟
_ اووم فکر کنم ما یه کاربد کردیم؟
با تعجب نگاش کردم
_ چه کاری؟
_ اگه نی نی دار بشیم چی؟
دستم رو بردم سمت موهای لخت و ابشار مانندش
_ رفتیم بیرون از خونه از داروخونه قرص میگیرم برات، خیالت راحت
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
یکم خودم رو جمع و جور کردم و انگشتم رو روی لبش کشیدم
_ خوب چه اشکالی داره تازه میفهمی چه چیز خوش مزه ای خوردم
جیغی کشید
_ سام خفه شووو اه چندش
با صدای بلند میخندیدم که یهو خودش رو انداخت تو بغلم
_ دیوونه دلم واست تنگ میشه، حتی دلم برای رفتارهای ضد و نقیض و حسادت ها و حساسیت های عجیب غریبت..
دستی روی موهاش کشیدم
_ نگران نباش میدونم از چی میترسی کاری میکنم بابات نتونه نه بگه!
+ میخوای چیکار کنی؟
_ هنوز تصمیم قطعی نگرفتم دارم دنبال کاراش میرم جوجو ی نازم، ولی نمیذارم زیاد ازم دور باشی...
سرش رو آورد بالا و با لبخند نگام کرد
_ بهت اعتماد دارم
این حرفش برام یه دنیا ارزش داشت یه دنیا
تازه یادم اومد برلی معذرت خواهی یه دسته گل بزرگ براش گرفته بودم
شیرین رو از خودم دور کردم که سریع گفت کجا؟
لبخندی زدم و لباس زیرم رو که رو زمین بود رو برداشتم و تنم کردم
رفتم تو هال و دسته گل بزرگ رو آوردم تو اتاق
_ اینو گرفته بودم که اگه به خاطر رفتار و حساسیت بی جام منو نبخشیدی بکوبیش تو کلم
ملافه رو دور خودش پیچید و با لبخند و خوشحالی نگام کرد و مثل بچه کوچیکا کف زد و دستاشو باز کرد تا دست گل پر از رز قرمز رو بذارم تو بغلش
_ وای عالیه!
نفس عمیقی بینشون کشید
_ عاشقشونم مرسی
اخمی بهش کردم
_ هی خانم شما فقط باید عاشق این اقا خوشتیپ و خوش هیکل باشی
خنده ی بلندی کرد
_ بله بله آقای اعتماد به نفس چشم...
رفتم نزدیکش و پیشونیش رو عمیق بوسیدم
_ پاشو وسایلات رو با هم جع کنیم بعد بیرون شام بخوریم بعد برسونمت ترمینال
غمگین نگاهی بهم انداخت
_ باشه عزیزم فقط سام؟
_ جانم؟
_ اووم فکر کنم ما یه کاربد کردیم؟
با تعجب نگاش کردم
_ چه کاری؟
_ اگه نی نی دار بشیم چی؟
دستم رو بردم سمت موهای لخت و ابشار مانندش
_ رفتیم بیرون از خونه از داروخونه قرص میگیرم برات، خیالت راحت
- ۳.۹k
- ۰۱ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط