باید امروز حواسم باشد

باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا ،
به خدایی که خودم میدانم ،
نه خدایی که برایم از خشم ،
نه خدایی که برایم از قهر،
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند .
به خدایی که خودم میدانم ،
به خدایی که دلش پروانه است ،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید،
و به باران گفته است باغها تشنه شدند ،
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست،
که مبادا که ترک بردارد ،

به خدایی که خودم میدانم ...

#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۵)

زندگی شایدآن لبخندی ست، که دریغش کردیم زندگی زمزمه پاک حیات ...

تا شهریور روزهای سبزش را در تقویم ، می گُذرانَد ، تو هم بیا...

هر لذتی زحمتی دارد و هر زحمتی لذتی به دنبال خود می آورد بنگر...

چه غریبانه نشستم سر راهت که بـیاییچه غریبانه غریبانه نوشتم ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط