آن روز همه چیز را بهانه کردم تا بماند

آن روز همه چیز را بهانه کردم تا بماند!
از قحطی آب گفتم
از برق
از اقتصاد مرده
از سیاست یخ زده و ...
حتی خودم را به مریضی زدم. چشمانم را بستم تا لمس دستانش را دوباره احساس کنم! صدای در را که شنیدم، چشم باز کردم، رفته بود...!
خیال می‌کردم باید همین نزدیکی باشد. به خیابان رفتم و تمام روز را دویدم...!
اما نبود.
مگر آدم
چقدر برای رفتن میتواند عجله داشته باشد....؟

#مهران_رمضانیان



عصر یکشنبه چهارم شهریور 1397 ساعت نوزده : بیست و دو دقیقه
1495
1489
دیدگاه ها (۱۰)

همه می دانند؛من سال هاست چشم به راه کسیسرم به کار کلمات خودم...

چه انتظارِ عظیمی‌نشسته در دل ماهمیشه منتظریم و کسی‌ نمی‌آید ...

شهریور ماه زیباییستاصلا میدانی چیست؟شهریور از آن ماه هایی اس...

برا سینگلا آرزو میکنم ...❤ ️بعد از ظهر شنبه سوم شهریور 1397...

رمـان زخم عشـق توپارت پنـجم🫐✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط