وقتی ماه کامل میشه پارت ۱۸
ویو ا/ت
با سر درد بدی از خواب پا شدم و هیچ خبری از ریس نبود و من توی اتاق تنها بودم .آروم از جام بلند شدم و رفتم طبقه پایین که آنا توی پله ها منو دید
آنا:ا/ت حالت خوبه ؟
+هوم خوبم
آنا:ببینم از قضیه های توی عمارت خبر داری
+نه من خواب بودم مگه چیشده
آنا:جیمین میخام به زور باهات ازدواج کنه
+چی.... آخه چرا من
آنا:قبلا بهت گفته که اون ترو توی خوابش میبینه و قسم خورده که پیدات میکنه و باهات ازدواج میکنه
+باید فرار کنم ...
داشتم می رفتم بالا که آنا دستمو گرفت
آنا:ا/ت معلوم هست چی. میگی ؟اینجا کلی محافظ و بادیگارد داره
+ببینم این عمارت در پشتی یا چیز دیگه ای نداره
آنا:یک جایی هست ولی توی اتاق جیمین
+خب بیا بریم
آنا:الان درش قفله جیمین شب ها باز میکنه
+یعنی میگی چیکار کنم ؟
آنا :شب یواشکی برو تو اتاقش و سرگرمش کن و یک کاری کن بخابع یا یک کاری کن بره بیرون و توهم از درفرار کن
-ا/ت.....
+سلام ریس
-آنا می تونی بری
آنا:ا/ت بعدا میبینمت
+هوم
خاستم از کنارش رد شم ولی دستمو گرفت هنوز توی پله های سفید با خط های طلایی بودیم و نمی زاشت برم (پله توی پارت های قبل عکسش هست )
-می خام یک چیزی بهت بگم
می دونستم می خاد در مورد اون ازدواج حرف بزنه
+می شنوم
-می خام باهات ازدواج کنم
+نه
-من فقط بهت اطلاع دادم و نگفتم بگی آره یا نه
+چی...این عروسی منم هست و منم حق انتخاب دارم
-بیبی ..اره تو حق انتخاب داری پس لباس و اینجور چیزارو تو انتخاب کن
+منظورم این نبود
-می دونم منظورت چی هست
+خوب
-و جوابم نه هست
+اما من نمی خام باهات ازدواج کنم
-قبلا جوابتو گرفتی .الانم حوصله بحث ندارم پس برو توی اتاقت
با سر درد بدی از خواب پا شدم و هیچ خبری از ریس نبود و من توی اتاق تنها بودم .آروم از جام بلند شدم و رفتم طبقه پایین که آنا توی پله ها منو دید
آنا:ا/ت حالت خوبه ؟
+هوم خوبم
آنا:ببینم از قضیه های توی عمارت خبر داری
+نه من خواب بودم مگه چیشده
آنا:جیمین میخام به زور باهات ازدواج کنه
+چی.... آخه چرا من
آنا:قبلا بهت گفته که اون ترو توی خوابش میبینه و قسم خورده که پیدات میکنه و باهات ازدواج میکنه
+باید فرار کنم ...
داشتم می رفتم بالا که آنا دستمو گرفت
آنا:ا/ت معلوم هست چی. میگی ؟اینجا کلی محافظ و بادیگارد داره
+ببینم این عمارت در پشتی یا چیز دیگه ای نداره
آنا:یک جایی هست ولی توی اتاق جیمین
+خب بیا بریم
آنا:الان درش قفله جیمین شب ها باز میکنه
+یعنی میگی چیکار کنم ؟
آنا :شب یواشکی برو تو اتاقش و سرگرمش کن و یک کاری کن بخابع یا یک کاری کن بره بیرون و توهم از درفرار کن
-ا/ت.....
+سلام ریس
-آنا می تونی بری
آنا:ا/ت بعدا میبینمت
+هوم
خاستم از کنارش رد شم ولی دستمو گرفت هنوز توی پله های سفید با خط های طلایی بودیم و نمی زاشت برم (پله توی پارت های قبل عکسش هست )
-می خام یک چیزی بهت بگم
می دونستم می خاد در مورد اون ازدواج حرف بزنه
+می شنوم
-می خام باهات ازدواج کنم
+نه
-من فقط بهت اطلاع دادم و نگفتم بگی آره یا نه
+چی...این عروسی منم هست و منم حق انتخاب دارم
-بیبی ..اره تو حق انتخاب داری پس لباس و اینجور چیزارو تو انتخاب کن
+منظورم این نبود
-می دونم منظورت چی هست
+خوب
-و جوابم نه هست
+اما من نمی خام باهات ازدواج کنم
-قبلا جوابتو گرفتی .الانم حوصله بحث ندارم پس برو توی اتاقت
- ۶.۲k
- ۰۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط