قاعده تداول در قرآن و شکست انحصار نخبگانی در سیاست و اقت
📄قاعده تداول در قرآن و شکست انحصار نخبگانی در سیاست و اقتصاد ایران
یکی از قواعد بسیار مهم قرآنی که کمتر بهصورت روشمند به آن پرداخته شده، قاعده تداول است؛ قاعدهای که ریشه آن در آیه ۷ سوره حشر قرار دارد؛ آنجا که خداوند متعال نسبت به «چرخش ثروت و غنائم در دست طبقهای خاص از اغنیا» هشدار میدهد و انحصار منابع حیاتی در یک گروه محدود را آفتی بزرگ برای جامعه ایمانی معرفی میکند. این قاعده، صرفاً یک توصیه اخلاقی یا اقتصادی نیست، بلکه یک قانون حکمرانی الهی برای جلوگیری از شکلگیری طبقات مسلط و بازتولید نابرابری ساختاری است.
اگرچه آیه در ظاهر درباره غنائم جنگی سخن میگوید، اما روح قاعده تداول بهوضوح فراتر از این مصداق خاص است. تداول، بهمعنای جلوگیری از انحصار _ نه فقط در ثروت _ بلکه در قدرت، فکر، گفتمان، علم و تصمیمسازی است. امروز میتوان بهروشنی دید که این قاعده الهی در حوزههای اجتماعی و سیاسی نیز موضوعیت دارد؛ بهویژه در حوزهای همچون اقتصاد، که بهطور مستقیم با عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و معیشت مستضعفان گره خورده است.
در سالهای اخیر، آنچه در کشور شاهد آن هستیم، نه صرفاً اختلاف دولتها یا رقابت جناحهای سیاسی، بلکه هژمونی و انحصار یک نوع خاص از تفکر اقتصادی است؛ تفکری که فارغ از اینکه دولتها اصلاحطلب باشند یا اصولگرا، خود را بهعنوان «تنها عقلانیت ممکن» تحمیل کرده است. این گفتمان لیبرالی اقتصادی، عملاً در قاعده تداول گرفتار شده و در دست یک جریان محدود فکری به انحصار درآمده است؛ جریانی که چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، اجازه بروز و عرضاندام به سایر الگوهای اقتصادی _ بهویژه اندیشههای اقتصادی برخاسته از انقلاب اسلامی و عدالتمحور _ نداده است.
موتور محرک این انحصار، بیش از هر چیز، فضای علمی و دانشگاهی بوده است؛ جایی که گروهی محدود با بستن میدان نظری، تعریف مرزهای تصنعی علم، و حذف یا تحقیر گفتمانهای رقیب، عملاً انحصار اندیشه اقتصادی را نهادینه کردهاند. نتیجه این وضعیت، نه فقط انسداد نظری، بلکه مسدود شدن مسیر «انقلاب اقتصادی به نفع مردم و مستضعفان» بوده است؛ انقلابی که بدون شک یکی از مطالبات اصلی انقلاب اسلامی محسوب میشود.
در چنین شرایطی، دیگر تمایزهای کلاسیک میان اصولگرا و اصلاحطلب چندان معنا ندارد. آنچه قاعده بازی را در میدان سیاست و اقتصاد تعیین میکند، ائتلافهای پنهان و اندیشههای انحصاری تداولشده در پشت صحنه است؛ جریانی که مستقل از برچسبهای سیاسی، مهندسی تصمیمها و مسیر حکمرانی را در دست گرفته است.
از همین منظر، وفاق آقای قالیباف _ بهعنوان یک عنصر منتسب به جریان انقلابی _ با آقای پزشکیان، از ابتدا محل اشکال جدی بود. نه از باب نفی همکاری یا کمک به دولت، بلکه از آن جهت که روشن بود این دولت، برآمده از دل امت و گفتمان عدالتمحور انقلاب اسلامی نیست. البته کمک به هر دولت مستقر با هدف تقویت اصل نظام اسلامی، وظیفه همه آحاد جامعه است؛ اما این بهمعنای نادیده گرفتن قواعد الهی و تجربههای تاریخی نیست. با دستمال آلوده لیبرالیسم نمیتوان شیشه حکمرانی جمهوری اسلامی را تمیز کرد.
واقعیت آن است که دولتهای لیبرال، در بزنگاه شکست، همواره بهدنبال شریک جرم از دل جریان انقلابی میگردند تا هزینه ناکارآمدی را تقسیم کنند؛ و متأسفانه بهنظر میرسد آقای قالیباف در این مقطع در معرض چنین تلهای قرار گرفت؛ تلهای که نه به نفع انقلاب است و نه به نفع جایگاه جریان انقلابی.
اگر آقای پزشکیان واقعاً نمیخواهد در دام قاعده تداول بیفتد، باید هرچه زودتر مرزبندی عملی خود را با نظریهپردازانی همچون محمود سریعالقلم _ که قائل به صلاحیت حکمرانی یک طبقه خاص از بالای جامعه هستند _ روشن کند. عبور از تداول، صرفاً با شعار ممکن نیست؛ بلکه نیازمند نمایش عینی کرامت انسانی مستضعفان در تصمیمسازی، سیاستگذاری و چینش قدرت است. تنها در این صورت است که میتوان تداول را از صحنه سیاسی ایران محو کرد؛ وگرنه، انحصار همچنان بازتولید خواهد شد، حتی با چهرهها و نامهای جدید.
✍منصور کاظمی
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
یکی از قواعد بسیار مهم قرآنی که کمتر بهصورت روشمند به آن پرداخته شده، قاعده تداول است؛ قاعدهای که ریشه آن در آیه ۷ سوره حشر قرار دارد؛ آنجا که خداوند متعال نسبت به «چرخش ثروت و غنائم در دست طبقهای خاص از اغنیا» هشدار میدهد و انحصار منابع حیاتی در یک گروه محدود را آفتی بزرگ برای جامعه ایمانی معرفی میکند. این قاعده، صرفاً یک توصیه اخلاقی یا اقتصادی نیست، بلکه یک قانون حکمرانی الهی برای جلوگیری از شکلگیری طبقات مسلط و بازتولید نابرابری ساختاری است.
اگرچه آیه در ظاهر درباره غنائم جنگی سخن میگوید، اما روح قاعده تداول بهوضوح فراتر از این مصداق خاص است. تداول، بهمعنای جلوگیری از انحصار _ نه فقط در ثروت _ بلکه در قدرت، فکر، گفتمان، علم و تصمیمسازی است. امروز میتوان بهروشنی دید که این قاعده الهی در حوزههای اجتماعی و سیاسی نیز موضوعیت دارد؛ بهویژه در حوزهای همچون اقتصاد، که بهطور مستقیم با عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و معیشت مستضعفان گره خورده است.
در سالهای اخیر، آنچه در کشور شاهد آن هستیم، نه صرفاً اختلاف دولتها یا رقابت جناحهای سیاسی، بلکه هژمونی و انحصار یک نوع خاص از تفکر اقتصادی است؛ تفکری که فارغ از اینکه دولتها اصلاحطلب باشند یا اصولگرا، خود را بهعنوان «تنها عقلانیت ممکن» تحمیل کرده است. این گفتمان لیبرالی اقتصادی، عملاً در قاعده تداول گرفتار شده و در دست یک جریان محدود فکری به انحصار درآمده است؛ جریانی که چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، اجازه بروز و عرضاندام به سایر الگوهای اقتصادی _ بهویژه اندیشههای اقتصادی برخاسته از انقلاب اسلامی و عدالتمحور _ نداده است.
موتور محرک این انحصار، بیش از هر چیز، فضای علمی و دانشگاهی بوده است؛ جایی که گروهی محدود با بستن میدان نظری، تعریف مرزهای تصنعی علم، و حذف یا تحقیر گفتمانهای رقیب، عملاً انحصار اندیشه اقتصادی را نهادینه کردهاند. نتیجه این وضعیت، نه فقط انسداد نظری، بلکه مسدود شدن مسیر «انقلاب اقتصادی به نفع مردم و مستضعفان» بوده است؛ انقلابی که بدون شک یکی از مطالبات اصلی انقلاب اسلامی محسوب میشود.
در چنین شرایطی، دیگر تمایزهای کلاسیک میان اصولگرا و اصلاحطلب چندان معنا ندارد. آنچه قاعده بازی را در میدان سیاست و اقتصاد تعیین میکند، ائتلافهای پنهان و اندیشههای انحصاری تداولشده در پشت صحنه است؛ جریانی که مستقل از برچسبهای سیاسی، مهندسی تصمیمها و مسیر حکمرانی را در دست گرفته است.
از همین منظر، وفاق آقای قالیباف _ بهعنوان یک عنصر منتسب به جریان انقلابی _ با آقای پزشکیان، از ابتدا محل اشکال جدی بود. نه از باب نفی همکاری یا کمک به دولت، بلکه از آن جهت که روشن بود این دولت، برآمده از دل امت و گفتمان عدالتمحور انقلاب اسلامی نیست. البته کمک به هر دولت مستقر با هدف تقویت اصل نظام اسلامی، وظیفه همه آحاد جامعه است؛ اما این بهمعنای نادیده گرفتن قواعد الهی و تجربههای تاریخی نیست. با دستمال آلوده لیبرالیسم نمیتوان شیشه حکمرانی جمهوری اسلامی را تمیز کرد.
واقعیت آن است که دولتهای لیبرال، در بزنگاه شکست، همواره بهدنبال شریک جرم از دل جریان انقلابی میگردند تا هزینه ناکارآمدی را تقسیم کنند؛ و متأسفانه بهنظر میرسد آقای قالیباف در این مقطع در معرض چنین تلهای قرار گرفت؛ تلهای که نه به نفع انقلاب است و نه به نفع جایگاه جریان انقلابی.
اگر آقای پزشکیان واقعاً نمیخواهد در دام قاعده تداول بیفتد، باید هرچه زودتر مرزبندی عملی خود را با نظریهپردازانی همچون محمود سریعالقلم _ که قائل به صلاحیت حکمرانی یک طبقه خاص از بالای جامعه هستند _ روشن کند. عبور از تداول، صرفاً با شعار ممکن نیست؛ بلکه نیازمند نمایش عینی کرامت انسانی مستضعفان در تصمیمسازی، سیاستگذاری و چینش قدرت است. تنها در این صورت است که میتوان تداول را از صحنه سیاسی ایران محو کرد؛ وگرنه، انحصار همچنان بازتولید خواهد شد، حتی با چهرهها و نامهای جدید.
✍منصور کاظمی
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
- ۲۹۲
- ۱۰ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط