هنوز هم که هنوز هست میروم به همان کافه

هنـوز هم که هنـوز هسـت میـروم به همـان کافـه...
می نشیـنم روبروی همـان جای همیشگیـمان و به چیـدمان استکانهای کافه می نگـرم...
راستـی
چقـدر جایت خالیسـت...
خود را مشـغول شنفتن قل قل قلیان ها میکنم .
انگار تصـویری روبرویم مرا فریاد می زند...
قهـوه ام را در دو لیـوان میـریزم
نگاه مضحـک مـردم ، و مـنی که در هیـاهوی ناباوری نامـت را فریاد میـزنم و برایـت از خود میگویم.
راسـتی
چقـدر جایت خالیسـت...

#بـداهه_متن_از_خودم
دیدگاه ها (۴)

دوست داشتن هایتان را به مرحله اثبات برسانید! نگویید خب بالاخ...

باز دلم به ِ خاطرَت کبوترانِه می پَرددوش بِه دوشِ آرزو،چ...

این خزانم را نبین من هم بهاری داشتم با تمام بی کسی هایم تبا...

تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منیغنای ساده و معصوم شعر ناب من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط