صبح است و گل در آینه بیدار

صبح اسـت و گـل در آینه بیدار
می شود
خورشید در نگاه تـــــــو ، تکرار
می شود

مردی که روی سینه‌ی عشق تو
خفته بود
با دست های عشق تــو ، بیدار
می شود

#حسین_منزوی
دیدگاه ها (۱)

من که بیچاره شدم از غم هجران چه کنم؟رمضان رفته و من خواب و پ...

بخت تو برگه ی فالی ست کهدیوانه کننده است !عطر تو، موی پریشان...

چادرت ای ماه‌من! آغاز صبحیدیگر استابروانت زیر ابر روســـــــ...

💞 دوست ندارم 💞 که بپرسی"چرا؟" 💞 دست خودم نی...

شنبه صبح ها را می سپارم به نگاه تودست می گذارم روی سینه وسلا...

ای تویی که نشسته ایی بر خیال شورانگیز اعجاز نگاه توخورشید را...

عشق لرزش انگشتان استو لب های فروبسته ی غرق سوال!تو را در خلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط