چند پارتی تهیونگ
چند پارتی تهیونگ
نام:وقتی بدون اینکه بهش بگی با دوستش رفتی بیرون (درخواستی)
تهیونگ:و. واقعا (بغض . خوشحال)
ا.ت:آره(بغض )
تهیونگ بغلم کرد
تهیونگ:متاسفم ا.ت باید میزاشتم حرفت رو بزنی متاسفم(ناراحت)
ا.ت:اشکالی نداره ته من باید متاسف باشم چون تولدت رو خراب کردم باید ازت اجازه میگرفتم
تهیونگ:نه عزیزم این چه حر......
در زده شد
ا.ت:یعنی این وقت شب کیه؟
تهیونگ:میرن در رو باز کنم
ا.ت:منم میام
باهم رفتیم در رو باز کردیم
ا.ت:لایلا جونگ سوک؟
تهیونگ:اینجا چیکار میکنین
دیدیم یک کیک دست جونگ سوکه
جونگ سوک و لایلا:تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک کیم تهیونگ
لایلا:حالا آرزو کن و شمع ها رو فوت کن
تهیونگ: باشه ..........
تهیونگ شمع هارو فوت کرد
تهیونگ:ازتون ممنونم بچه ها
لایلا و جونگ سوک:خواهش میکنیم
ا.ت:لایلا جونگ سوک شما چرا باهم اومدین ها؟
لایلا:چیزه..... اِم....
جونگ سوک:ما باهم قرار میزاریم
لایلا:جونگ سوک(عصبی. خجالت)
جونگ سوک:چیه خب بلاخره که میفهمیدن خجالت نداره
ا.ت:اووو مبارک باشه
تهیونگ:مبارک باشه
ا.ت:از کی باهمین؟
لایلا:وقتی برای اولین بار من رو آوردی خونت اون موقع جونگ سوک بیشتون بود وقتی شب شد و میخواستم برم خونه جونگ سوک گفت من رو میرسونه دیگه خب منم قبول کردم و تویه راه بهم اعتراف کرد
ا.ت:فکر نمیکردم از سینگلی در بیای الاغکم
لایلا:حالا میبینی که اشتباه کردی گاوم
جونگ سوک:ول کنین دیگه بیاین امشب خوش بگذرونیم پارتی کنیم
تهیونگ:راست میگه
لایلا . ا.ت:بزننن بریممممم
اونشب هم به خوبی و خوشی تموم شد
چند سال بعدم تهیونگ و ا.ت بچه دار شدن
و بچشون پسر بود و باهم با خوبی و خوشی زندگی کردن
پایان
(هر درخواستی دارید بهمون بگین مینویسیم 💕😊)
نام:وقتی بدون اینکه بهش بگی با دوستش رفتی بیرون (درخواستی)
تهیونگ:و. واقعا (بغض . خوشحال)
ا.ت:آره(بغض )
تهیونگ بغلم کرد
تهیونگ:متاسفم ا.ت باید میزاشتم حرفت رو بزنی متاسفم(ناراحت)
ا.ت:اشکالی نداره ته من باید متاسف باشم چون تولدت رو خراب کردم باید ازت اجازه میگرفتم
تهیونگ:نه عزیزم این چه حر......
در زده شد
ا.ت:یعنی این وقت شب کیه؟
تهیونگ:میرن در رو باز کنم
ا.ت:منم میام
باهم رفتیم در رو باز کردیم
ا.ت:لایلا جونگ سوک؟
تهیونگ:اینجا چیکار میکنین
دیدیم یک کیک دست جونگ سوکه
جونگ سوک و لایلا:تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک کیم تهیونگ
لایلا:حالا آرزو کن و شمع ها رو فوت کن
تهیونگ: باشه ..........
تهیونگ شمع هارو فوت کرد
تهیونگ:ازتون ممنونم بچه ها
لایلا و جونگ سوک:خواهش میکنیم
ا.ت:لایلا جونگ سوک شما چرا باهم اومدین ها؟
لایلا:چیزه..... اِم....
جونگ سوک:ما باهم قرار میزاریم
لایلا:جونگ سوک(عصبی. خجالت)
جونگ سوک:چیه خب بلاخره که میفهمیدن خجالت نداره
ا.ت:اووو مبارک باشه
تهیونگ:مبارک باشه
ا.ت:از کی باهمین؟
لایلا:وقتی برای اولین بار من رو آوردی خونت اون موقع جونگ سوک بیشتون بود وقتی شب شد و میخواستم برم خونه جونگ سوک گفت من رو میرسونه دیگه خب منم قبول کردم و تویه راه بهم اعتراف کرد
ا.ت:فکر نمیکردم از سینگلی در بیای الاغکم
لایلا:حالا میبینی که اشتباه کردی گاوم
جونگ سوک:ول کنین دیگه بیاین امشب خوش بگذرونیم پارتی کنیم
تهیونگ:راست میگه
لایلا . ا.ت:بزننن بریممممم
اونشب هم به خوبی و خوشی تموم شد
چند سال بعدم تهیونگ و ا.ت بچه دار شدن
و بچشون پسر بود و باهم با خوبی و خوشی زندگی کردن
پایان
(هر درخواستی دارید بهمون بگین مینویسیم 💕😊)
- ۱۰.۹k
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط