عشق جاودان

عشق جاودان
پارت ۱۳۲

*فلش‌بک کودکی چویا*
ویو نویسنده

هاتاکو: باعث سرافکندگی خانواده‌ای! چرا نمره امتحانت اینقدر کم شد
چویا سرش را پایین انداخت، دست‌هاش لرزید و لب‌هایش به سختی حرکت می‌کردند
چویا:م...متاسفم... بی...بیشتر... تلاش... می‌کنم
یاسو، مادرش، نفس عمیقی کشید و دستش را روی شانه چویا گذاشت
یاسو:کافیه... چویا رو ول کن، هاتاکو.
هاتاکو :آره دیگه، چویا رو ول کردین، نمره‌هاش شد این.
یاسو:تو توی روش تربیت من دخالت نکن.
هاتاکو :هه... روش تربیتت باعث شده این بچه اینقدر افت کنه. توی خانواده به همچین بچه بی‌عرضه‌ای نیاز نداریم.
چویا اشک در چشمانش جمع شد. سرش پایین بود و صدای لرزانش را بیرون داد
چویا: متاسفم هقص
هاتاکو رفت و یاسو با چشمانی پر از دلسوزی چویا را در آغوش گرفت
یاسو:متاسفم چویا. بهت قول می‌دم یه روز دیگه این عذاب رو نچشی. خب، برای جلسه بعدیت آماده‌ای؟
چویا:آره
یاسو :پس برو لباس‌هات رو عوض کن، که بریم.
چویا لباس‌هایش را عوض کرد و همراه مادرش به مطب روانشناسی هیریکو رفت. تابلو بزرگ روی دیوار جلوه‌ای آرامش‌بخش داشت، اما دل کوچکش هنوز پر از اضطراب بود. یک سال بود که برای درمان می‌آمدند، و امروز نوبتشان بود.
دکتر: سلام، چویای ما امروز چطوره؟(با لبخند)
چویا:سلام... خیلی بهترم. تازه امروز، شویا خودش رو نشون نداد.
دکتر:چقدر خوب پیشرفت داشتی. می‌بینی، آرامش کم‌کم می‌تونه بیشتر باشه.
چویا: اره
دکتر دستش را روی دفترش گذاشت و آرام ادامه داد:برای جلسه امروز، چند تمرین ساده داریم. می‌خوای با من انجام بدی؟
دیدگاه ها (۰)

عشق جاودانپارت ۱۳۳چویا سرش را تکان داد و وارد اتاق شد. دکتر ...

عشق جاودانپارت ۱۳۴*چند روز بعد*روزها گذشتن و چویا تمام تلاشش...

عشق جاودانپارت ۱۳۱نبض دازای به سختی حس می‌شد.چویا با دست‌های...

عشق جاودانپارت ۱۳۰ویو نویسنده"اون بهت خیانت کرده... خودت دید...

برو بخون

HENTAI :: SUKUKU

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط