صبح و یک فنجان پر از اشعار ناببَه چه می‌چسبد پنیر و نان داغ....

در مویرگ‌های چشمانش ، خودم را دیدم !به آغوش کشیدن از این نزد...

- همه‌یِ زخم‌هایِ منکه از سالیان جراحت یافته‌اندکنارِ فنجانِ...

‌ ‌ اگه من... بعد باز کردن چشاماولین کاری که میکنمچک کردن گو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط