به انتهای دوستی ام با او نزدیک می شدم

به انتهای دوستی ام با او نزدیک می شدم.
در مدت دوستیمان، زیباییهای کمیابی را با هم شریک شدیم. چون دو آینه که مدام در حال انعکاس همدیگرند، ما در یکدیگر ابدیت را به تماشا نشستیم. اما بالاخره روزی فرا می رسد که دایره می چرخد و دوران تمام می شود. هر زمستانی بهاری، و هر بهار پایانی دارد. در جایی که عشق است دیر یا زود جدایی هم هست.

ملت عشق
#الیف_شافاک
دیدگاه ها (۶)

مطلقا مهم نیست که دیگران ما را چگونه قضاوت می کنند. بلکه مهم...

اینجا هزاره ی سوم...صدای مرا از ته فنجان قهوه میشنویداینجا پ...

و شاید جمعه...حاصل بهم خوردنِ عشقبازیِ !! پنج شنبه با شنبه...

ما در چه شماریم، که خورشید جهان‌‌تابگردن به تماشای تو از #صب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط