حالا که نیستم

حالا که نیستم
پیراهنم را اتو بزن
دکمه‌هایم را ببند
کفش‌هایم را برق بینداز

بُگذار
نبودنم مرتب باشد...

👤گروس عبدالملکیان
دیدگاه ها (۱)

من نگاه از مردم این شهر می دزدم ولیآنکه را سیری ندارم از تما...

من کجا و این مالیخولیای عذاب، این عذاب بی پایان کجا؟چه قدر.....

‌چه کنم ؟دل به که بندم؟به کجا روی کنم؟باز گو ای به کنار دگری...

سعدیا گفتی که مهرش می‌رود از دل ولیمهر رفت و ماه آبان نیز آر...

p¹" فلش بک به دوسال قبل "صدای رعد و برق.. همه جارو فرا گرفته...

دستمال شیکی از جیبش درآورد و مشغول برق انداختن دو چشم مار که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط