قسمت پنجم

قسمت پنجم

کلود
برعکس بقیه دخترا نه ترسی تو نگاهش بود و نه حتی ذره‌ای اشتیاق. یهو دستشو با شدت از دستم بیرون کشید و یه لگد محکم به تخت سینم زد و باعث شد بیفتم. دیگه بیشتر از این نمیتونستم تعجب کنم که هیده و یوکیو اومدن بازوهامو گرفتنو بلندم کردن. وقتی سرم پایین بود یه جفت کفشو دیدم ولی از بس شوک زده بودم که نمیتونستم سرمو بلند کنم و صاحب کفشو ببینم اما اون طرف چونه امو گرفتو سرمو بلند کرد،بازم همون دختر بود.

***به رقص در آوردی شاخه های بید را آن هنگام که بی حرکت بودی...

با نگاه بی حالت و لحن خشن گفت:((یکی مثل تو نمیتونه جلومو بگیره،حتی فکرشم نکن با من در بیفتی.))و رفت،به همین سادگی رفت. هیچ دختری نبود که تو نگاه اول از ما خوشش نیاد ولی این خوشش که نیومد هیچ تازه اصلا باور نمیکردم یه دختر با من و کیویا این برخوردو داشته باشه ولی اون چطور تونست؟

***آن شب با خنده‌ای مستانه رفتی در آغوش بید مجنون...

رفتم سمت کیویا که زودتر از من از شوک در اومده بود. هیده زد روی شونه هامون و با خنده گفت:((نی سان عجب ضایع شدینا. خاله بازی؟لگد؟ چشم دریده؟ وای چه دختر جسوری بود.))کیویا با خنده گوش هیده رو کشید و گفت:((ساکت شو پسره منحرف!))
ادامه دارد...
#ww
دیدگاه ها (۹)

واسه سپیده سبی جون گل رو پرپرش نکندل سپیده خونه بدترش نکنسبی...

به نظرتون ادامه رمانو بذارم؟

قسمت چهارم کیویا قیافش اصلا برام آشنا نبود یعنی دانش آموز جد...

کی اوتاکو هست؟

﴿ برده ﴾۲۴ part از روی صندلی بلند شد و از اتاق خارج شد قدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط