ولی گریستن نتوانستم

ولی، گریستن نتوانستم
نه پیشِ دوست
نه در حضور غریبه
نه کنجِ خلوتِ خود
گریستن نتوانستم که آفتاب
بیاید
نیامد...
#رضا_براهنی
دیدگاه ها (۱)

دریا مرا بلد است،جای غروب خاطره را ...می داند!شهیار قنبری

ما بی‌چرا زندگانیم و آنان ،به چرا مرگ خود آگاهانند!#احمد_شام...

تا دوردستِ منظره، دَشت است و باد و بادمن بادْگردِ دشتم و از ...

⁨⁨⁨همیشه از خودم می‌پرسم: «تا کی این حس را خواهم داشت؟» اما ...

پارت 1

#زنمادر نبودتمام سالها مادرانه بافته بودمادرانه ساخته بودتما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط