یک لحظه دلم خواست که پهلوی تو باشم

یک لحظه دلم خواست ، که پهلویِ تو باشم
بی محکمه، زندانیِ بازویِ تو باشم

پیچیده به پایِ دلِ من، پیچش مویت
تا باز زمین خورده یِ گیسویِ تو باشم

کم بودنِ اسپند در این شهر، سبب شد
دلواپسِ رویت شدنِ روی تو باشم

طعمِ عسلِ عالیِ لبهات دلیلی ست
تا مشتریِ دائمِ کندویِ تو باشم
دیدگاه ها (۱)

میگن هَرچی بی مَحَلی کُنی ط‍َرَف بیشتَر سَمتِت میاد! راجع بـ...

وقتی عاشق یه نفر هستی حتی اگه بهش نرسی هم نزار فرد دیگه وارد...

دوست دارم با تو باشم عیب این خواهش کجاست؟با تو بودن ، شعر خو...

میخواهم بدانی که عاشق توام ، اما عشقی که تنها معنای من و تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط