پیش به سوی تعطیلات پارت 1

«خانه»
*از زبان نویسنده*(نکته:در این رمان تمام داستان از زبان خودمه مگه اینکه کسی رو اعلام کنم)
یور:انیا چان بیدار شو
انیا:باشه
«مدرسه»
ذهن انیا:امسال 15 سالم میشه و بکی و دامیان هم 16 سال و متاسفانه عاشق دامیان شدم
قیافه انیا در ذهن:😑
بخاطر قدرتم فهمیدم که اونم عاشق منه و کرک و پرم ریخت
بکی:انیا
بکی:انیا چان
بکی:انیای ستاره ای
بکی:انیاااااااااا
انیا:چیشده بکی
بکی:چیشده و مرگ مدیر یک ساعته داره میگه بریم سالن f
انیا:پس بدو بریم
«چند دقیقه بعد»
(نکته: یور و لوید هویت بقیه رو میدونن و از قدرت انیا خبر دارن و بکی هم همه چیز رو میدونه)
مدیر:متاسفانه به علت کمبود بودجه و دستور شهرداری مدرسه ادن تا مدتی پلمپ می شود و دولت به خاطر اینکه بعضی از دانش اموز ها سطح بالا و ویژگی های منحصر به فردی دارن اونها رو به یه شهر دیگه میبره تا تعطیلات مخصوصی داشته باشن ولی قبل از اون به مدت یک ماه باید کار کنند و خودشان پول تعطیلات را بدهند و اینکه تعطیلات تا 2 سال دیگه ادامه داره و حالا اسامی منتخبان:
انیا فورجر به علت قدرت رزمی
دامیان دزموند به علت دروس خوب
بکی بلک بل به علت اطلاعات زیاد در 3 تا 4 زمینه مختلف
امیل و اوین به علت مهارت هنری
جولیا و الکس دزموند به علت نقشه کشی
و...
«در ماه کار کردن»
*از زبان انیا*
امروز یه هفته از ماه کار کردنمون گذشته من به پیشنهاد پدرم در ظاهر روانپزشک ولی در واقع یه جاسوس شدم و امروز اولین ماموریت رسمی و لقبم رو میگیرم
سیلویا:برای پذیرفته شدن بهت تبریک میگم«صورتی سمی»و اولین ماموریتت کشتن دامیان دزمونده
دیدگاه ها (۸)

سلام من میناموتو کو هستم.در خواست قبول میکنم،. امیدوارم با ه...

ببخشید نبودم بچه ها ممنون انفالوم نکردین راستش مسدود شده بود...

اولین رمانمنام:پیش به سوی تعطیلات

تیتراژ فصل 2 ستاره منواسه اینکه نتم تموم داره میشه و مدتی نی...

عشق یا نفرت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط