شریک عاشق پارت 3
دو روزبعد : ا. ت ویو
داشتم لباس جمع میکردم برای فردا الان ساعت 11:30 شب فردا ساعت 6 باید بریم تو هواپیما شخصیمون و بعد بریم امریکا
یه ذره گوشی بازی کردم و روتین پوستیم رو انجام دادم و خوابیدم صبح بیدار شدم ارایش کردم ( میزارم براتون) و لباس خوشگل پوشیدم و ساکم رو برداشتم و منتظر بودم که کوک بیاد من فوبیا هواپیما داشتم برای همین استرس زیادی درونم بود یونگی زنبببگم زد
مکالمه یونگی و ا. ت:
یونگی: بیا پایین
ا. ت: اومدم
(مکالمه تمام شد)
رفتم پایین تو ماشین
یونگی ویو:
تو ماشین بودم که بعد یک دقیقه اومد تو ماشین خیلی خوشگل شده بود
ویو تو راه هواپیما:
توی ماشین سکوت پر شده بود
تا یک ساعت تو راه بودیم تا رسیدیم رفتیم تو هواپیما
ادامه دارد.......
30❤بیاید من بهونه دارم دیگه تا شرط نکنید عمرا فیک بزارم😈😎
داشتم لباس جمع میکردم برای فردا الان ساعت 11:30 شب فردا ساعت 6 باید بریم تو هواپیما شخصیمون و بعد بریم امریکا
یه ذره گوشی بازی کردم و روتین پوستیم رو انجام دادم و خوابیدم صبح بیدار شدم ارایش کردم ( میزارم براتون) و لباس خوشگل پوشیدم و ساکم رو برداشتم و منتظر بودم که کوک بیاد من فوبیا هواپیما داشتم برای همین استرس زیادی درونم بود یونگی زنبببگم زد
مکالمه یونگی و ا. ت:
یونگی: بیا پایین
ا. ت: اومدم
(مکالمه تمام شد)
رفتم پایین تو ماشین
یونگی ویو:
تو ماشین بودم که بعد یک دقیقه اومد تو ماشین خیلی خوشگل شده بود
ویو تو راه هواپیما:
توی ماشین سکوت پر شده بود
تا یک ساعت تو راه بودیم تا رسیدیم رفتیم تو هواپیما
ادامه دارد.......
30❤بیاید من بهونه دارم دیگه تا شرط نکنید عمرا فیک بزارم😈😎
- ۳.۱k
- ۲۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط