دریا نشدم تا دل تنگم بزند شور

#دریا نشدم تا دلِ تَنگم بزند شور
مردابم و از ماهی و مرغابی و قو، دور

#در من اثری از تپشِ زندگی ات نیست
صیاد، نیَنداز در اعماق دلم، تور

عمری ست که با خلوت خود، اُنس گرفتم
با دامنِ من، جور شده وصله ی ناجور!

آیینه، اگر از غمِ غربت گله کردم
هاشور بزن آهِ مرا، از پیِ هاشور...

مُختار نبودم بروم یا که بمانم
تقدیر، مرا ساخت به این فاصله مجبور

مردابم و دنیای من، آرامشِ محض است
حالا بشوم رودِ پریشان، به چه منظور؟!

آن جا که فقط صحبتِ دریا، به میان است
بیجاست بنازد به خودش، برکه ی مغرور
maryam
❤ ️❤ ️
دیدگاه ها (۲)

#ای که می پرسی نشان عشق چیست ؟عشق چیزی جز ظهور م...

باتو ، با عشق تو همخانه شدن را بلدمغیرِ تو ، با همه بیگانه ش...

تیر مژگانت دلم را خسته کرد آتش چشمت مرا...

تعبیر من از عشق ،،، کمی از تو جدا استمن در نظرم عشق ، همان ل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط