درخواستی طولانییی
درخواستی طولانییی
دستشو کشید و برد تو خونه
-:اجومااااا
&:بلهههه
-:بیا به ا.ت اتاقشو نشون بده
&:باشه
+:اجوما اتاقمو نشون داد و گفت تو اینجا زندانی ای
+:چهه؟
&:چون ارباب از تو خوشش میاد
+:ولی من دوست پسر دارم
&:دروغگو
اجوما رفت
داشتم فکر میکردم ارباب هم خوشگله هم جذاب فقط یکمممم (خیلییی) ترسناکه
همون لحظه ارباب اومد داخل اتاق و گفت
-:خب خب کیم ا.ت خیلی کار ها باهات دارم
+:چه؟
تهیونگ در رو قفل کرد و سمت ا.ت قدم برداشت و یهو روش خیمه زد
+:ارب...اب چی کار میکنینن؟
-:خفه شو سال ها منتظر این لحظه بودم
تهیونگ دستای ا.ت رو بالا با یه دستش نگه داشت و سمت لباش حمله ور شد
و....
خماری
دستشو کشید و برد تو خونه
-:اجومااااا
&:بلهههه
-:بیا به ا.ت اتاقشو نشون بده
&:باشه
+:اجوما اتاقمو نشون داد و گفت تو اینجا زندانی ای
+:چهه؟
&:چون ارباب از تو خوشش میاد
+:ولی من دوست پسر دارم
&:دروغگو
اجوما رفت
داشتم فکر میکردم ارباب هم خوشگله هم جذاب فقط یکمممم (خیلییی) ترسناکه
همون لحظه ارباب اومد داخل اتاق و گفت
-:خب خب کیم ا.ت خیلی کار ها باهات دارم
+:چه؟
تهیونگ در رو قفل کرد و سمت ا.ت قدم برداشت و یهو روش خیمه زد
+:ارب...اب چی کار میکنینن؟
-:خفه شو سال ها منتظر این لحظه بودم
تهیونگ دستای ا.ت رو بالا با یه دستش نگه داشت و سمت لباش حمله ور شد
و....
خماری
- ۹۶۶
- ۲۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط