ص
𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾ص꧐τꫀ𐑾 ᪶ ۫
թᥑꭉȶ 𝟏𝟎
هانا : حس میکردم ناراحته سرمو بالاتر آوردم و برای چند ثانیه بهش خیره شدم و بعد یه عاله ی ریز برداشتم و نگاهمو ازش گرفتم و به یه جای نامعلوم خیره شدم ..
جونگکوک : ریده بودم ..دوتا بازو هاشو سفت چسبیدم و روبه روش زانو زدم و به چشمای عسلیش خیره شدم ..او..اون چشما چقدر زبیا و خاص بودن ..حاضرم قسم بخورم میتونم ساعت ها بهشون نگاه کنم و توش غرق شم..چشماش پر از مظلومیت و پاکی بود:))
اوه این دختر..!! اون ..بی نقصه 🌚
_مدتی میشد که به خاطر زیبایی اون دوتا چشم پف کرده خوش رنگ محوش بودم..
جونگکوک : اوه ..فاکک چشات خیلی قشنگن
هانا : با حرفش نگاهمو از ناکجا آباد گرفتم و برای لحظه ای بهش خیره شدم ..
جونگکوک: عهه ریدم قرار بود تو دلم بگمم.
_ خجالت زده از حرفی که خیلی یهویی زده بودم با لبخندی خجالتی دستی به پشت سرم کشیدم و سرمو کج کردم و چند لحظه روی پام گذاشتم..به خودم لعنتی فرستادم
هانا : یکم ته دلم خوشحال شدم ..حرفش یهویی و بی اراده بود ! به پسرکی که روبه روم حالا از خجالت پوزخندی زده بودم و نگاهشو ازم گرفته بود ، نگاهی انداختم و لبخند محوی زدم 🙂🙂
جونگکوک : متوجه لبخندش شدم سریع نگاهمو بهش انداختم..چشامون بهم دوخته شده بودن ..
از فرصت استفاده کردم تا ازش عذر بخوام
_بابت رفتار سرد و بدی که داشتم متاسفم ..نمیخواستم اینطور ناراحتت کنم که به هم بریزی ..واقعا شرمندم 🥺
_کوک : میبخشیم خانوم کوچولو؟🫴🏻❤️🩹
هانا : " سکوت "
جونگکوک: لطفا ..نمیتونم بی محلی هاتو تحمل کنم
هانا : هه💔😒 اون موقعی که من قلبم میشکست چون جلوی بقیه باهام سرد بودی و مثل هرzه ها باهام رفتار میکردی باید میدیدی چی میکشید ..حالا تو با ایگنور شدن حال نمیکنی؟؟😒😂
کات شه پلیزز🎀
ادامه دارد...
.
𝃢ᡣ𐭩𝅦 خوش حال میشم نظراتتونو بدونم ᨸ🍓
ادامه دارد...
☁️ ׂ @xoozen ✰
⏝ִ︶⏝ ୨ شرایط ୧ ⏝ִ︶⏝
لایک :۱۵
کامنت:۷
թᥑꭉȶ 𝟏𝟎
هانا : حس میکردم ناراحته سرمو بالاتر آوردم و برای چند ثانیه بهش خیره شدم و بعد یه عاله ی ریز برداشتم و نگاهمو ازش گرفتم و به یه جای نامعلوم خیره شدم ..
جونگکوک : ریده بودم ..دوتا بازو هاشو سفت چسبیدم و روبه روش زانو زدم و به چشمای عسلیش خیره شدم ..او..اون چشما چقدر زبیا و خاص بودن ..حاضرم قسم بخورم میتونم ساعت ها بهشون نگاه کنم و توش غرق شم..چشماش پر از مظلومیت و پاکی بود:))
اوه این دختر..!! اون ..بی نقصه 🌚
_مدتی میشد که به خاطر زیبایی اون دوتا چشم پف کرده خوش رنگ محوش بودم..
جونگکوک : اوه ..فاکک چشات خیلی قشنگن
هانا : با حرفش نگاهمو از ناکجا آباد گرفتم و برای لحظه ای بهش خیره شدم ..
جونگکوک: عهه ریدم قرار بود تو دلم بگمم.
_ خجالت زده از حرفی که خیلی یهویی زده بودم با لبخندی خجالتی دستی به پشت سرم کشیدم و سرمو کج کردم و چند لحظه روی پام گذاشتم..به خودم لعنتی فرستادم
هانا : یکم ته دلم خوشحال شدم ..حرفش یهویی و بی اراده بود ! به پسرکی که روبه روم حالا از خجالت پوزخندی زده بودم و نگاهشو ازم گرفته بود ، نگاهی انداختم و لبخند محوی زدم 🙂🙂
جونگکوک : متوجه لبخندش شدم سریع نگاهمو بهش انداختم..چشامون بهم دوخته شده بودن ..
از فرصت استفاده کردم تا ازش عذر بخوام
_بابت رفتار سرد و بدی که داشتم متاسفم ..نمیخواستم اینطور ناراحتت کنم که به هم بریزی ..واقعا شرمندم 🥺
_کوک : میبخشیم خانوم کوچولو؟🫴🏻❤️🩹
هانا : " سکوت "
جونگکوک: لطفا ..نمیتونم بی محلی هاتو تحمل کنم
هانا : هه💔😒 اون موقعی که من قلبم میشکست چون جلوی بقیه باهام سرد بودی و مثل هرzه ها باهام رفتار میکردی باید میدیدی چی میکشید ..حالا تو با ایگنور شدن حال نمیکنی؟؟😒😂
کات شه پلیزز🎀
ادامه دارد...
.
𝃢ᡣ𐭩𝅦 خوش حال میشم نظراتتونو بدونم ᨸ🍓
ادامه دارد...
☁️ ׂ @xoozen ✰
⏝ִ︶⏝ ୨ شرایط ୧ ⏝ִ︶⏝
لایک :۱۵
کامنت:۷
- ۵.۰k
- ۰۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط