لیسا

19
#لیسا
کوک:لیسا تو باید با من همکاری کنیم باید باهم ازدواج کنید
من:چی میگی تو میفهمی من و تووو باهمممم
کوک:ما فق در قصر همسر هم هستیم بیاییم سئول همکار هستیم اوکی اصلا بیا همدیگه رو ببینم
من:م..من نمیدونم چی بگم واقعا اوکی هرچی بگی قبوله ولی اون نفرین دست از سر من برمیداره
کوک:اره تو به من ایمان داشته باش اوکی
من:باشه
کوک:حالا از اون کوه بیا پایین تو نباید چیزت بشه
من:راست میگی وگرنه نفرین بد تر میوفته به جونم
همین کاری که کوک گفت رو انجام دادم واقعا من نمیدونم کوک چجوری باهام حرف زد هیپوتیزم کردن کار اسونی نیست پس چجوری من وقتی بچه با کلی سختی یاد گرفتیم
#کوک
وقتی دیدم لیسا داره با دو میره سمت در وردیی منم ترسیده بودم که نکنه خودش رو یه کاری بکنه
...........
داشیتم با لیسا حرف میزدیم که یهو نمیدونم چی شد ل.........
ادامه دارد....
(سخنی با نویسنده:بچها وضع خانواده گیمون خیلی بده لطفا درک کنید اگه دیر دیر پارت میزارم.)
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
دیدگاه ها (۱۲)

مهمممم

مهممم بازممم

پارت بازم نمیدونم چند😂💔😐✌:(هشدار:این پارت غمگینه اگه احساسات...

لباس کوک در فیک(عشق پنهان) #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_...

کیوت ولی خشن پارت ۲۴شب شد تو رفتی روی تخت دراز کشیدیا.ت تو ذ...

×نمیدونم نمیدونم آبجی .نگران . +.کم کم داشتم از حال میرفتم ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط