داستانشب

داستان_شب...




زنی که صاحب فرزند نمی‌شد؛ پیش پیامبر زمانش می‌رود و می‌گوید: از خدا فرزندی صالح برایم بخواه...

پیامبر دعا میکند ، وحی می‌رسد که آن زن را بدون فرزند خلق کردم. زن میگوید خدا رحیم است و می‌رود.

سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید که بدون فرزند است. زن این بار نیز به آسمان نگاه می‌کند و می‌رود.

سال سوم پیامبر زن را با کودکی در آغوش می بیند. با تعجب از خدا میپرسد: بارالها، چگونه کودکی دارد؟ او که بدون فرزندخلق شده بود!؟

وحی میرسد: هر بار گفتم فرزندی نخواهد داشت، او باور نکرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت. با دعا سرنوشت تغییر می‌کند، از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود...

میان آرزوی تو و معجزه خداوند،
دیواری است به نام اعتماد.
پس اگر دوست داری به آرزویت برسی با تمام وجود به او اعتماد کن.
هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست!
زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد.
ای کاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم به خدا...

شب خوش...
دیدگاه ها (۳)

#فال_روزانه...#فال_حافظ...فال امروز شما دوشنبه 21 خردادفال ر...

#فال_روزانه...#فال_حافظ...فال امروز شما دوشنبه 21 خردادفال ر...

#بدانیم... اصطلاح #حرف_کشکیدر زمان گذشته مردم برای اینکه نش...

#Wallpaper#Back_ground#Broken_Heart

خطر خشم و عصبانیت ...

#زنمادر نبودتمام سالها مادرانه بافته بودمادرانه ساخته بودتما...

یوسف پیامبر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط