مادر عادت داشت همه ی کارهای روزانه اش را یادداشت کند چیز

مادر عادت داشت همه ی کارهای روزانه اش را یادداشت کند. چیزهایی که می خواست بخرد، کارهایی که باید انجام می داد و حتی تلفن هایی که می خواست بزند.

من هم از سر شیطنت، همیشه سعی می کردم دستی در لیست ببرم و یا چیزی را به آن اضافه کنم. فقط برای اینکه در تنهایی اش و درست در یک لحظه ی معمولی که انتظارش را ندارد او را بخندانم.

مثلاً اگر در لیست تلفن هایش نوشته بود زنگ به دایی جان، من جلویش می نوشتم …ناپلئون.
می شد : زنگ به دایی جان ناپلئون !

یا در لیست خرید نوشته بود خرید شیر. …قبل و بعدش یک بچه و آفریقایی اضافه می کردم
که بشود : خرید بچه شیر آفریقایی !

یا بار دیگر زیر لیست کارهای مهمش نوشته بودم: پیدا کردن یک عروس پولدار برای پسر گلم !

خلاصه هر بار بعد از خواندنش که همدیگر را می دیدیم می گفت: اینا چی بود نوشته بودی؟ امروز حسابی خندیدم. خدا بگم چیکارت نکنه بچه !

یک روز که سرمای شدیدی خورده بودم و سردرد امانم را بریده بود به رسم مادر، کاغذی روی در یخچال چسبانده بودم که هنگام خرید یادم بماند.

کنار چیزهای دیگر نوشته بودم : مسکن برای سردرد.

کنارش خط مادر نوشته بود:
دردت به جانم !
دیدگاه ها (۳)

#پروفایل#عکس_مذهبی

سلام دوشنبه تون مبارکروزگارتان بر مرادآسمانتان بی غبارسهم چش...

پارت دارک (۱) :

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط