مرا تو راحت جانی و من تو را نگران

مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام تو با دگران
اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن
به جست‌و‌جوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبه‌اند برایم تمام رهگذران
نهان چگونه نگه‌دارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
عجب ز عشق که هر کس روایتی دارد
از این گدازه‌ی آتشفشان در فوران
خموش باش که با دیگران نمی‌گویند
رموز تجربه‌ وحی را پیامبران
دیدگاه ها (۰)

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچای هیچ برای (ز بهر) هیچ بر هی...

حاصل خیره در آیینه شدن‌ها آیادو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!ب...

جز وصل تو دل به هر چه بستم توبهبی یاد تو هر جا که نشستم توبه...

🏴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط