میخواستم برم حمام منتهاحوصله نداشتم دلمم گرفته بود دخترخاله ام اینجا بود گفتم توروخدابیا ی صندلی میزارم توهم بیاتوحموم پیش من من حوصله ام نمبگیره برم حمام خخخخ