می نویسم که شب تار سحر میگردد

می نویسم که شب تار سحر میگردد

یک نفر مانده ازین قوم که بر می گردد
دیدگاه ها (۲)

از سرمه های چشمت شعری نشسته بر لبپلکی بزن, بلرزان این جان مب...

ای خانه ات آباد، خراباتت کو؟ای چشمه ی نور، انشعاباتت کو؟در ش...

میرسد غم های بی پایان ب پایان غم مخور

اشکهایم را می‌نويسم خط به خط در دفترم، حال و روز دفترم این ر...

می نویسم تا آرام شوم، احساساتم را با کلمات در اینجا ثبت می ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط