چهارپارتیازجیهوپ
#چهار_پارتی_از_جیهوپ
*last part*
ویو جیهوپ
ا/ت خیلی چیزارو ازم مخفی کرده بود... الان که حقیقتو فهمیدم سرزنشش نمیکنم.. چون میدونم درد زیادی رو داشت تحمل میکرد و این خودش خیلیه... اون دختره ارومیه به کسی کاری نداره و بی گناهه.. کاش میتونستم کاری کنم هر دقیقه سیگار نکشه و غصه ی گذشتشو نخوره... با فیس ناراحت بدن داغشو در اغوش خودم قرار دادم و سرشو خیلی اروم و با لطافت ناز کردم
ویو ا/ت
گریم سرازیر شد و دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم که این بغض لعنتیم همه چیو خراب کردم... جیهوپ رو بغل کردم تا حداقل کمی از دردام کم بشه و بتونم راحت زندگیمو بکنم... الان که همه چیو بهش گفتم احساس میکنم یه باره خیلی سنگینی از رو شونم برداشته شد و حس خیلی خوبی داشتم و در بغلش احساس راحتی و امنیت زیادی میکردم
جیهوپ: الان بهتری چاگیا؟؟
من: اهوم هروقت منو به اغوشت میگیری قدرت اینو دارم که همه ی دردای زندگیمو فراموش کنم
جیهوپ: خوشحالم... پس دیگه گریه نکن تا چشم های قشنگ و تیله ای ت اسیب نبینی فرشته
ویو جیهوپ
با انگشتم پوست نازک و نرمش رو لمس کردم و اشک های مرواریدی اش رو پاک کردم
من: از دستم عصبانی نیستی؟؟
جیهوپ: نه چرا باید عصبانی باشم.. تو حقیقتو بهم گفتی و منم این اجازه رو به خودم نمیدم که عصبی شم.. تورو نمیتونم ناراحتت کنم بخاطر سیگار کشیدنت یا الکل خودنت.. بلخره زندگی هرکی یه جوریه و من تمام تلاشمو میکنم تا تورو خوشحال و سرحال ببینم عزیزم
من: از یه چیز هیچوقت پشیمون نشدم
جیهوپ: از چی؟؟
من: از اینکه هنوزم عاشقتم پشیمون نشدم
جیهوپ: تم متعلق به منی فرشته کوچولو و از این به بعد نمیزارم یه قطره اشک از چشمات بیاد عزیزم
من:( لبخند ملیح)
ویو جیهوپ
بار دیگه ا/ت رو بغل کردم و حس رضایت بخشیم فعال شد و خوشحال بودم از اینکه دیگه ناراحت نیست... شاید هست ولی داره از از من پنهان میکنه... بلخره وقتی میبینم رو لبش یه لبخند ریز هست یه دنیا ارزش داره برام
ا/ت: دوست دارم!
جیهوپ: من بیشتر چاگیا (کیس...)
پایانش خیلی گوه شد ساری گرلا
*last part*
ویو جیهوپ
ا/ت خیلی چیزارو ازم مخفی کرده بود... الان که حقیقتو فهمیدم سرزنشش نمیکنم.. چون میدونم درد زیادی رو داشت تحمل میکرد و این خودش خیلیه... اون دختره ارومیه به کسی کاری نداره و بی گناهه.. کاش میتونستم کاری کنم هر دقیقه سیگار نکشه و غصه ی گذشتشو نخوره... با فیس ناراحت بدن داغشو در اغوش خودم قرار دادم و سرشو خیلی اروم و با لطافت ناز کردم
ویو ا/ت
گریم سرازیر شد و دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم که این بغض لعنتیم همه چیو خراب کردم... جیهوپ رو بغل کردم تا حداقل کمی از دردام کم بشه و بتونم راحت زندگیمو بکنم... الان که همه چیو بهش گفتم احساس میکنم یه باره خیلی سنگینی از رو شونم برداشته شد و حس خیلی خوبی داشتم و در بغلش احساس راحتی و امنیت زیادی میکردم
جیهوپ: الان بهتری چاگیا؟؟
من: اهوم هروقت منو به اغوشت میگیری قدرت اینو دارم که همه ی دردای زندگیمو فراموش کنم
جیهوپ: خوشحالم... پس دیگه گریه نکن تا چشم های قشنگ و تیله ای ت اسیب نبینی فرشته
ویو جیهوپ
با انگشتم پوست نازک و نرمش رو لمس کردم و اشک های مرواریدی اش رو پاک کردم
من: از دستم عصبانی نیستی؟؟
جیهوپ: نه چرا باید عصبانی باشم.. تو حقیقتو بهم گفتی و منم این اجازه رو به خودم نمیدم که عصبی شم.. تورو نمیتونم ناراحتت کنم بخاطر سیگار کشیدنت یا الکل خودنت.. بلخره زندگی هرکی یه جوریه و من تمام تلاشمو میکنم تا تورو خوشحال و سرحال ببینم عزیزم
من: از یه چیز هیچوقت پشیمون نشدم
جیهوپ: از چی؟؟
من: از اینکه هنوزم عاشقتم پشیمون نشدم
جیهوپ: تم متعلق به منی فرشته کوچولو و از این به بعد نمیزارم یه قطره اشک از چشمات بیاد عزیزم
من:( لبخند ملیح)
ویو جیهوپ
بار دیگه ا/ت رو بغل کردم و حس رضایت بخشیم فعال شد و خوشحال بودم از اینکه دیگه ناراحت نیست... شاید هست ولی داره از از من پنهان میکنه... بلخره وقتی میبینم رو لبش یه لبخند ریز هست یه دنیا ارزش داره برام
ا/ت: دوست دارم!
جیهوپ: من بیشتر چاگیا (کیس...)
پایانش خیلی گوه شد ساری گرلا
- ۵.۹k
- ۲۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط