نم نم باران زند بر شیشه بیدارت کند

نم نم باران زند بر شیشه بیدارت کند
یاد من اید کنارت تا که بی تابت کند.

حس کنی یک لحظه من درزیر باران بیکسم
غرق صدهاخاطره گردی که بیخوابت کند،

بوی شیدایی بپیچد درفضای خانه ات.
اخرش این عشق عالی زار و بیمارت کند.

باد آید پرده ذهن ات گشاید سوی ما
یاد ما افتی،جنون ازخویش بیزارت کند.

با نوک انگشت نویسی (خاطراتت زنده شد)
بر بخار روی شیشه....بلکه ارامت کند

عاصیم در زیر باران با هزاران خاطره
گفته ام باران بیاید تا که بیدارت کند
دیدگاه ها (۱)

چرا شعری نمی گویی، برای حال تبدارم؟چه میخواهی تو از جانم؟که ...

دل نشکن ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺠﺎﺯﯾﺴﺖ؟!"ما ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺣـــــــ...

خدایـــــــــــــــــــــــــــــا ... ...

این متن خیلی دلو میسوزونهدردودل حضرت ولی عصر با امام حسینحسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط