سلام پارت۲ درخواستی
بعد من به متیو زبون درازی کردم متیو دنبالم کرد
بعد صبونه خوردیم
بعد با مامان و بابام و متیو رفتیم کوچه دیاگو
تو کوچه دیاگو متیو دوستاشو دید
لورنزو:سلام خانم کوچولو
ت.ا :سلامم
تئودور::متیو خاهرتم اومد هاگوارتز
متیو:آره اومد
متیو با دوستاش همینجوری حرف میزد
که من جلو تر رفتم تو مقاسه شنل فروشی
یه شنل صورتی اکلیلی خیلی قشنگ بود
دیدم متیو بدوبدو اومد دنبالم سریع دستشو گرفتمو گفتم تروخدا اینو برام بخر
وقتی شنل رو دید گفت نه نمی خرم
بجاش بیا این شنل مشکی رو بخر نگا جنسش از چرمه
گفتم نه من اینو میخام
گفت من اینو نمی خرم گفتم چرا گفت چون زشته یه کوچولو یه جور رفتار کن که اینگار از خواندان ریدلی خیر سرت ریدلی بعدش از مقازه رفت
بعد بیخیال شنل شدم
وسایلا رو خریدیم رفتیم خونه من با متیو هیچ حرفی نزدم
فردا باید میرفتم هاگوارتز خیلی خوسحال بودم که به ظور خوابم برد
فردا صبح با صدای زنگ بیدار شدم سریع رفتم پایین
بقیش برا پارت سه اگه خوشتون اومد لایک کنید💝💖
بعد صبونه خوردیم
بعد با مامان و بابام و متیو رفتیم کوچه دیاگو
تو کوچه دیاگو متیو دوستاشو دید
لورنزو:سلام خانم کوچولو
ت.ا :سلامم
تئودور::متیو خاهرتم اومد هاگوارتز
متیو:آره اومد
متیو با دوستاش همینجوری حرف میزد
که من جلو تر رفتم تو مقاسه شنل فروشی
یه شنل صورتی اکلیلی خیلی قشنگ بود
دیدم متیو بدوبدو اومد دنبالم سریع دستشو گرفتمو گفتم تروخدا اینو برام بخر
وقتی شنل رو دید گفت نه نمی خرم
بجاش بیا این شنل مشکی رو بخر نگا جنسش از چرمه
گفتم نه من اینو میخام
گفت من اینو نمی خرم گفتم چرا گفت چون زشته یه کوچولو یه جور رفتار کن که اینگار از خواندان ریدلی خیر سرت ریدلی بعدش از مقازه رفت
بعد بیخیال شنل شدم
وسایلا رو خریدیم رفتیم خونه من با متیو هیچ حرفی نزدم
فردا باید میرفتم هاگوارتز خیلی خوسحال بودم که به ظور خوابم برد
فردا صبح با صدای زنگ بیدار شدم سریع رفتم پایین
بقیش برا پارت سه اگه خوشتون اومد لایک کنید💝💖
- ۱۶۴
- ۱۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط