مرگ بی پایان پارت ۱۸

با الا و نیک رفتیم سمت ناهار خوری و ناهار خوردیم تا که ناهار تموم شد هرکی رفت سمت اتاق کار خودش و چون که من و نیک دوتا پزشک کاملا متفاوت هستیم اتاق هامون هم جدا هست خلاصه رفتیم سمت اتاق کار هامون و من الارو هم بردم پیش خودم ورفت رو مبل نشست اینقدر بازی کرد که خوابش برد من هم یکم رفتم پای گوشی و نشستم روی صندلی که یهو فکرم رفت پیش مهمونیه فردا که یادم افتاد برای فردا لباس مناسب اون مهمونی ندارم وباید برم خرید پس تصمیم گرفتم ساعت شش که کارم تموم میشه برم خرید تو همین فکرها بودم که خوابم گرفت ولی نمیتونستم بخوابم چون امکان اینکه موقعی که من خوابم بیمار اورژانسی بیارن هست پس در این صورت نمیتونم بخوابم پس تصمیم گرفتم قهوه بخورم و قهوه رو هم خودم درست کنم که یکم از این حال خواب الود بیام بیرون خلاقه رفتم و یه قهوه درست کردم و خوردم و. بعد رفتم سراغ کارهای برگه ای که درحال انجام دادن کارهای برگه ای بودم که یه بیمار اورژانسی اوردن و تیر خورده بود و باید میرفتم اتاق عمل که گلوله هارو در بیارم سریع پاشدم و اماده ی عمل شدم زمانی که اماده شدم یه نگاه به ساعت انداختم ساعت دو ظهر بود رفتم اتاق عمل و ساعت پنج از اتاق عمل اومدم بیرون و یه سر به هیونجین زدم که وضعیتش خوب بود و رفتم اماده شدم که برم خرید حدودادساعت شش بود و کارهام هم تموم شد و رفتم که به نیک بگم ببینم اون هم میاد خرید یانه که گفت اره میام و الاروهم بیدار کردم و سوار ماشین شدیو و رفتیم سمت مرکز خرید...

............... ادامه دارد
بچه ها پارت بعدی استایل ا.ت برای مهمونی رو میذارم 😊❤
دیدگاه ها (۴)

مرگ بی پایان پارت ۱۹

مرگ بی پایان پارت ۲۰

مرگ بی پایان پارت ۱۷

مرگ. بی پایان پارت ۱۶

بیب من برمیگردمپارت : 70قرص رو خوردم بلند شدم پ خواستم برم ا...

بیب من برمیگردمپارت: 53از هواپیما اومدم بیرون با ماشین اومدن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط