وقتی زنی را غمگین میبینید

وقتی زنی را غمگین میبینید
انقدر از او نپرسید چرا غمگینی  شاید او روزی خود را به خاطر کسی عوض کرده است  شاید آنقدر از خودش دور شده است که حالا حالا ها باید برود تا به خودش برسد
شاید اصلا با عشق گلاویز شده است و تمام تنش زخمهای عمیقی خورده است  میخندد ولی چشمانش غمی خانمان سوز دارد میخندد که انقدر سوال پیچ نشود  بگذارید بخندد روی زخمهای او که نمک زدن ندارد.
باید او باشد غریبیش را به جان بخرد  باید او بیاید  اگر دیر کند  اگر دیر شود  روزی تنش آنقدر زخمها خواهد خورد که بیاید فقط برایش بمیرد
از هیچ زنی نپرسید چرا غمگین است🌾🌾🌾
دیدگاه ها (۰)

« مثل نفس هایم دوستت دارم  همانقدر بی اختیار  همانقدر تا پای...

دردهای یک زن خیلی بیشتر از آنی است که بر زبان می آورد ....

✍🏻تا که خواستم از جدایی ها بگماز حدیث بی وفایی ها بگمیادم آم...

همه یِ ما باید کسی را داشته باشیمکه وقتی یک روز ،روزِ ما نبو...

یووو داستان جدید

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط