ات و تودوروکی پارت

ا~ت و تودوروکی پارت ۸
[خب دوستان پارت قبل رو گزارش کردن
هر کی پارت قبل رو میخواد
تو شخصی بهم پیام بده]

{وقتی که تودوروکی بیرون رفت}

{ ا~ت تا به خودش امد}

{گوشیش زنگ خورد}

~الو~

~سلام~

~خوبی~

~منم خوبم~

~ها پیدا کردی~

~باشه میام کافه~

~من دیگه برم~

~خدافظ~

{¶ بلاخره بعد از چند سال}

{بعد از اینکه شام رو خورد و خوابید}

{صبح که بیدار شد سریع رفت بیرون}

اوراراکا « کجا میری با این سرعت°»

لبخند

ا~ت « راستش یه کار خیلی مهم دارم
من برم خدافظ°»

اوراراکا «خدافظظظ°»

{وقتی که ا~ت به کافه رسید}

{اون اونجا نشسته بود}

{با کلی پرونده و یه لپتاب}

{ا~ت رفت سلام کرد و ............}
بچه ها ببخشید که بد شد حالم زیاد خوب نیس ولی قول میدم که نرم
فعلا بای 👋
دیدگاه ها (۱۶)

دوستان گل این گاو باکوگو مون رو اذیت کرده برید بهش فوشو و گز...

میدونم که به چپتونم نیس ولی خوب امدم عمممم هر روز قراره که ی...

بچه ها من دیگه از ویس میرم ببخشید که ناراحت یا اعصبانیتون کر...

ا~ت و باکوگو فصل ۲ پارت ۹ویو میدریا و کیریشیما به داخل اشپز ...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط