بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ قسمت اول :
مگر خداوند نفرموده است كه لا إِكراهَ فِي الدّين - يعنی در دين هيچ اجباری وجود ندارد، پس چرا نظام اسلامی و يا خانواده، ما به رعايت واجبات يا پرهيز از محرمات دينی اجبار می كنند؟!
پاسخ: اگر معنای این بخش از آیه مبارکه این بود که در دین هیچ اجباری نیست و مردم آزاد و مجازند که هر اعتقادی داشته باشند و هر کاری دلشان میخواهد انجام دهند، دیگر خداوند متعال نه تنها پیامبر، کتاب و احکامی ارسال و انزال نمی نمود، بلکه بهشت و جهنمی نیز نمیآفرید و آن وقت تازه این سؤال مطرح میشد که اصلاً نتیجه این آفرینش و سفر به دنیا و گذر از آن چیست؟ پس چه فرقی بین عالم و جاهل، مؤمن و کافر، ظالم و مظلوم و ... وجود دارد و مگر خداوند حکیم انسان را بیهوده آفریده و یله رها کرده است و مگر عادل نیست العیاذ بالله. وانگهی مگر می شود که انسان در باور یا انجام عملی آزاد و مجاز باشد، اما در نهایت محاکمه گردد که چرا چنین کردی و چرا چنان نکردی؟
پس با رجوع به عقل و هم چنین آیات قرآن کریم و احکام و بشارتها و انذارها و احکام و حدودی که باید در دنیا اجرا شود و جزا و عقابی که در آخرت داده میشود، معلوم می گردد که منظور از آیه، اعطای چنین آزادی و مجوز ارتکاب به هر عملی نیست.
باید دقت شود که اگر چه آیه مبارکه به اجباری در دین نیست ترجمه می شود و این معنا صحیح هم هست، اما هر دو واژه اکراه و اجبار عربی است. پس اگر اراده خداوند بر این تعلق میگرفت که در گرایش به دین و انجام اوامر الهی هیچ اجباری نباشد، میفرمود: لا اجبار فی الدین! ولی فرمود: لا اکراه فیالدین یعنی اکراهی در دین وجود ندارد. و معنای اکراه بسیار وسیعتر از اجبار است. هر چند که اجبار را نیز حمل میکند.
واژه اكراه يعنی چيزی كه نزد انسان ناخوشایند باشد و شاید از آن جهت در مورد اجبار نیز به کار می رود که انسان از اجبار و کار اجباری که قبولش ندارد، خوشش نمیآید.
پس، از این بخش آیه مبارکه قبل از آن که معنای اجبار را اخذ کنیم، می فهمیم که در دین خدا هیچ مطلب یا دستوری که فطرت و عقل انسان آن را نپسندد و نسبت به آن اکراه داشته باشد، وجود ندارد و به همین دلیل هم دین اجباری نیست.
اما در خصوص حمل واژه به معنای اجبار نیز باید دقت شود که فرمود: اجباری در دین نیست. چرا که دین یک مسئله اعتقادی و قلبی است و هیچ انسانی نمیتواند با جبر و زور اعتقادی را بر دیگری القاء نماید. لذا دین اجباری نفی میشود. چنین دینی نه واقعاً دین است و نه مقبول میافتد.(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
مگر خداوند نفرموده است كه لا إِكراهَ فِي الدّين - يعنی در دين هيچ اجباری وجود ندارد، پس چرا نظام اسلامی و يا خانواده، ما به رعايت واجبات يا پرهيز از محرمات دينی اجبار می كنند؟!
پاسخ: اگر معنای این بخش از آیه مبارکه این بود که در دین هیچ اجباری نیست و مردم آزاد و مجازند که هر اعتقادی داشته باشند و هر کاری دلشان میخواهد انجام دهند، دیگر خداوند متعال نه تنها پیامبر، کتاب و احکامی ارسال و انزال نمی نمود، بلکه بهشت و جهنمی نیز نمیآفرید و آن وقت تازه این سؤال مطرح میشد که اصلاً نتیجه این آفرینش و سفر به دنیا و گذر از آن چیست؟ پس چه فرقی بین عالم و جاهل، مؤمن و کافر، ظالم و مظلوم و ... وجود دارد و مگر خداوند حکیم انسان را بیهوده آفریده و یله رها کرده است و مگر عادل نیست العیاذ بالله. وانگهی مگر می شود که انسان در باور یا انجام عملی آزاد و مجاز باشد، اما در نهایت محاکمه گردد که چرا چنین کردی و چرا چنان نکردی؟
پس با رجوع به عقل و هم چنین آیات قرآن کریم و احکام و بشارتها و انذارها و احکام و حدودی که باید در دنیا اجرا شود و جزا و عقابی که در آخرت داده میشود، معلوم می گردد که منظور از آیه، اعطای چنین آزادی و مجوز ارتکاب به هر عملی نیست.
باید دقت شود که اگر چه آیه مبارکه به اجباری در دین نیست ترجمه می شود و این معنا صحیح هم هست، اما هر دو واژه اکراه و اجبار عربی است. پس اگر اراده خداوند بر این تعلق میگرفت که در گرایش به دین و انجام اوامر الهی هیچ اجباری نباشد، میفرمود: لا اجبار فی الدین! ولی فرمود: لا اکراه فیالدین یعنی اکراهی در دین وجود ندارد. و معنای اکراه بسیار وسیعتر از اجبار است. هر چند که اجبار را نیز حمل میکند.
واژه اكراه يعنی چيزی كه نزد انسان ناخوشایند باشد و شاید از آن جهت در مورد اجبار نیز به کار می رود که انسان از اجبار و کار اجباری که قبولش ندارد، خوشش نمیآید.
پس، از این بخش آیه مبارکه قبل از آن که معنای اجبار را اخذ کنیم، می فهمیم که در دین خدا هیچ مطلب یا دستوری که فطرت و عقل انسان آن را نپسندد و نسبت به آن اکراه داشته باشد، وجود ندارد و به همین دلیل هم دین اجباری نیست.
اما در خصوص حمل واژه به معنای اجبار نیز باید دقت شود که فرمود: اجباری در دین نیست. چرا که دین یک مسئله اعتقادی و قلبی است و هیچ انسانی نمیتواند با جبر و زور اعتقادی را بر دیگری القاء نماید. لذا دین اجباری نفی میشود. چنین دینی نه واقعاً دین است و نه مقبول میافتد.(ادامه دارد...)
- ۸۲۷
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط