روزی دیوانی را باز میکنی و شاید آنجا نام مرا ببینی دیوا

"روزی دیوانی را باز میکنی و شاید آنجا نام مرا ببینی" دیوانی که سطر به سطرش از جوهر آبی رنگ قلبم تراش شده آن روز میفهمی که دلتنگی هایم را با کاغذ قسمت کرده‌ام و غم هایم را با قلم آمیختم تا پایانی باشد برای تمام بی قراری هایم. آن روز لمس کن تمام احساساتم را که بی رحمانه وقتی چشم از پنجره باران خورده دزدیدم زیر بارِ سختِ کلمات دفن کردم و همه را در گورستانی به نام دیوان به خاک سپردم، و سوگند به پیوندی که سالها پیش میان قلب های ما بود،
آبی بمان آبی تر از تمام آب هایی که ماهی های زلال پرست میان امواجش رقص میکنند و آبی تر از هفت آسمانی که به وسعتش هنوز هم دوستت دارم.

-ویلیام شکسپیر-🐢
دیدگاه ها (۰)

- مثل مرگ تاداشی -

بعضی مواقع حالم افتضاح خرابه؛ تقصیر تو نیست تقصیر خودمه که ن...

واقعا، واسم سواله! :)انیمه: توکیو رونجرز..آهنگ: hurts so goo...

بعد از چندین مااه بلاخره مانگایی که سفارش دادم رسید🥹اصلا یاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط