تک پارتی
واسه آهنگ جدیدتون داشتین تمرین میکردین چانگبین نگاهش رو از روت برنمی داشت...
نگاهی آروم ولی باعشق معنی این نگاها رو میتونستی بفهمی ولی مطمعا نبودی که واقعا اونجوری که فک میکنی هست یا نه...
تمرین تموم شد رفتی کنار چانگبین نشستی دستاش رو گرفت و آروم گفتی
ات:چانگبین میشه یه سوال ازت بپرسم فقط راستش رو بگو
چانگبین به نشونه تایید سرش رو تکون داد
ات:تو از من خوشت میاد؟
صورتش قرمز شد لبخند ریزی گوشه ی لباش شکل گرفت ولی از سر خجالت چیزی نگفت
ات:یعنی الان با سکوتت داری تایید میکنی
با خجالت گفت
چانگبین:خب یه جورایی آره نمیدونم از وقتی وارد گروه شدی یه حس خاصی پیدا کردم انگار عاشقت شدم...
حرفش تموم نشده بود از سر هیجان بغلش کردی و گونه ش رو بوسیدی اعضا فقط داشتن تماشاتون میکردن نگاهایی که از توشون شادی میبارید چون دختر کوچلوشون و کسی که مثل دادششون بود به هم علاقه پیدا کردن...
*پایان*
نگاهی آروم ولی باعشق معنی این نگاها رو میتونستی بفهمی ولی مطمعا نبودی که واقعا اونجوری که فک میکنی هست یا نه...
تمرین تموم شد رفتی کنار چانگبین نشستی دستاش رو گرفت و آروم گفتی
ات:چانگبین میشه یه سوال ازت بپرسم فقط راستش رو بگو
چانگبین به نشونه تایید سرش رو تکون داد
ات:تو از من خوشت میاد؟
صورتش قرمز شد لبخند ریزی گوشه ی لباش شکل گرفت ولی از سر خجالت چیزی نگفت
ات:یعنی الان با سکوتت داری تایید میکنی
با خجالت گفت
چانگبین:خب یه جورایی آره نمیدونم از وقتی وارد گروه شدی یه حس خاصی پیدا کردم انگار عاشقت شدم...
حرفش تموم نشده بود از سر هیجان بغلش کردی و گونه ش رو بوسیدی اعضا فقط داشتن تماشاتون میکردن نگاهایی که از توشون شادی میبارید چون دختر کوچلوشون و کسی که مثل دادششون بود به هم علاقه پیدا کردن...
*پایان*
- ۷۳۳
- ۱۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط