رززخمیمن
#رُز_زخمی_من
ادامه پارت 11
/به به، رفیقم. چطوری، ازدواجت با اون دختره خوب بود؟
جونگکوک: دهنتو ببند، اسلحه ها رو آوردی؟
/مثل اینکه دیشب بهت نساخته، میگفتم دختره بدن خوبی داره، چطور بود؟
جونگکوک
یقشو گرفتم و از روی صندلی بلندش کردم.
جونگکوک. فقط یک بار دیگه راجب زن من حرف بزن، تا همینجا چالت کنم. حالا بنال و بگو اسلحه ها کجا هستن.
/توی انبار کارخونه،(کلید را به جونگکوک داد).
جونگکوک
با خشونت یقشو ول کردم، و رفتم سمت انبار. هنگام تخلیه انبار به ماشین تکیه دادم و با یک سیگار در دستانم نگاه میکردم.
بعد از تموم شدنش سوار ماشین شدم و سمت خونه رفتم.
ادامه پارت 11
/به به، رفیقم. چطوری، ازدواجت با اون دختره خوب بود؟
جونگکوک: دهنتو ببند، اسلحه ها رو آوردی؟
/مثل اینکه دیشب بهت نساخته، میگفتم دختره بدن خوبی داره، چطور بود؟
جونگکوک
یقشو گرفتم و از روی صندلی بلندش کردم.
جونگکوک. فقط یک بار دیگه راجب زن من حرف بزن، تا همینجا چالت کنم. حالا بنال و بگو اسلحه ها کجا هستن.
/توی انبار کارخونه،(کلید را به جونگکوک داد).
جونگکوک
با خشونت یقشو ول کردم، و رفتم سمت انبار. هنگام تخلیه انبار به ماشین تکیه دادم و با یک سیگار در دستانم نگاه میکردم.
بعد از تموم شدنش سوار ماشین شدم و سمت خونه رفتم.
- ۱.۵k
- ۱۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط