گرم درآ و دم مده باده بیار و غم ببر



گرم درآ و دم مده باده بیار و غم ببر
ای دل و جان هر طرف چشم و چراغ هر سحر

هم طرب سرشته‌ای هم طلب فرشته‌ای
هم عرصات گشته‌ای پر ز نبات و نیشکر

خیز که رسته خیز شد روز نبات ریز شد
با خردم ستیز شد هین بربا از او خبر

خوش خبران غلام تو رطل گران سلام تو
چون شنوند نام تو یاوه کنند پا و سر
#مولانا
دیدگاه ها (۲۳)

‌أنا أحبک فی حزنیواجهة غیر قابلة للتحقیق مثل الله!دعونا نکتف...

‌تو چه دانی که پس هر نگه ساده منچه جنونی چه نیازی چه غمی‌ست ...

‌تا قبل از در آغوش گرفتنشگمان می‌کردمزندگی فقط زنده بودن است...

‌درخت گفت: دلتنگم کاش آزادم آفریده بود، چون توانسان گفت: این...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط