در من کسی جان میدهد هر شب

در من کسی جان میدهد هر شب
با خاطراتی سرد و تکراری
دیوانه جان کی میشود اصلا
از حال و روزم دست برداری .. ؟
.
.
من از تو و این زندگی سیرم
بر باد دادم آشیانم را
میخواستم پَر وا کنی در من
آبی ندیدی آسمـانم را ...
.
.
ویرانه ها را خوب میفهمم
استادِ ماندن زیرِ آوارم
لبخند بر لب میزنم اما
دردِ وخیمی در سرم دارم
.
.
دردِ وخیمِ در سرم هستی
احساسِ پوچی بینِ اشعارم
پلکی بزن پیش از عبورت یک
مُردن به چشمـانت بدهکارم ..
.
.
دلبستگی طعمِ گَسی دارد
با بغض های قصه درگیری
دستت که از دستش جـدا باشد
دستِ خودت را هم نمیگیری ...
.
.
ما را به جرمِ عاشقی کُشتند
با چوبه ای از جنسِ ویرانی
حتما تصور میکنی خوبم !
افسوس اصلش را نمیدانی ...
.
. #مریم_قهرمانلو
دیدگاه ها (۶)

دوست داشتن مادرم را وقتی دیدم که در حالِ درست کردنِ کتلت بود...

بعضی گریه ها شعـر نمیشودموسیقی هم همینطور ! بعضی درد ها را ن...

بانوی پایییزی..عاشق تر از این دیگه ممکن نیسمن قدرِ این احساس...

گفتن ببافی موتو شاید اون ..موهامو میبافم بیا رد شوگفتن ولش ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط