سایه های سبز

سایه های سبز

p17

زخمم میسوخت و درد میکرد، ظاهرا اون برگ غیر از بدتر کردنم کاری نکرده.. اون موجود عجیب یکم تکون خورد انگار داشت به هوش میومد، هری فورا یه طلسم دیگه بهش زد و بی هوش شد
☆بهتر زودتر از اینجا بریم نمیتونم تا ابد بهش طلسم بزنم...
یکم دور تر جولی رو دیدم که داشت بهم نگا میکرد، کمکم نزدیک اومد و کنارم نشست.
@ زخمش عمیقه ولی نگران نباش خطرناک نیست.،
دوست داشتم با جولی حرف بزنم اما با وجود هری و دراکو نمیتونم، فقط باید حرفاشون رو بشنوم همین
&ا/ت حالت خوبه؟! خیلی درد داره؟
+نه من خوبم...
& خون ریزی قط شده پس میتونی راه بری؟
+اره میتونم دراکو باور کن من بهترم...
با کمک دراکو پاشدم و راه افتادیم.....
+ولی ما حتی نمیدونیم داریم کجا میریم یا چرا اینجاییم
☆شاید الان که داریم راه میریم نشونه ای پیدا کردیم..
همین که هری این رو گفت چندتا سایه رو از گوشه چشمم دیدم و تا برگشتم ناپدید شدن عجیب بود خیلی عجیب
+شما هم... دیدین؟
&ارهـ.... اونا چی بودن؟
میخواستم حرفی بزنم ولی یهو همع جا تاریک شد....
چشمام رو که باز کردم تو یه اتاقک تاریک بودم، یکم دقت کردم دراکو و هری هم گوشه های اتاق بودن انگار اونا هنوز بیهوش بودن،، ما الان چرا اینجاییم؟ جولی و لیندا کجان؟؟....
~~
ببخشید یکم کم شد🍏
فردا پارت جدید میدمـ✨
دیدگاه ها (۰)

سناریو

سناریو

درخواستی

سایه های سبز

سایه های سبز

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط