عنوان انعکاس یک خاطره
عنوان: انعکاس یک خاطره
شخصیتها:
یونگی (شوگا): یه آهنگساز و تهیهکننده موسیقی ساکت و درونگرا.
جیمین: یه رقصنده و خواننده پرشور و احساساتی.
خلاصه:
داستان از دید یونگی روایت میشه، کسی که داره با خاطرات یه رابطهی از دست رفته با جیمین دست و پنجه نرم میکنه. هر صحنه یه فلشبک به لحظات شیرین و تلخ رابطهشونه، از روزهای اول آشنایی و خندههای بیدلیل، تا بحثها و دلخوریهای آخر.
تک پارتی:
صدای بارون روی شیشه، تکرار یه ملودی غمگین تو ذهنم… انگار این هوا هم مثل دل من گرفته. یه فنجون قهوه تلخ دیگه میریزم و خیره میشم به خیابون خلوت. همه جا تاریکه، درست مثل روزهای بعد از رفتن جیمین.
فلشبک:
“یونگی، بیا یه سلفی بگیریم!” جیمین با اون لبخند همیشگیش گوشی رو به سمتم گرفته بود. من اخم کردم و گفتم: “جیمین، من از عکس گرفتن خوشم نمیاد.” ولی اون دستمو کشید و مجبورم کرد لبخند بزنم. بعد از اون عکس، یه عالمه استیکر قلب و بوس فرستاد و نوشت: “تو بهترین هیونگ دنیایی!”
لبخند محوی رو لبم میشینه. یادمه چقدر از این کاراش خجالت میکشیدم، ولی ته دلم چقدر خوشحال بودم.
پایان فلشبک
قهوهام تموم شده. بلند میشم و میرم سمت پیانو. انگشتام بیاختیار شروع میکنن به نواختن یه ملودی قدیمی. همون آهنگی که جیمین خیلی دوست داشت. همون آهنگی که با هم ساختیم.
فلشبک:
“یونگی، این قسمت ملودی خیلی غمگینه. یه چیزی بهش اضافه کن که یکم امید داشته باشه.” جیمین پشت پیانو نشسته بود و با جدیت به نتها نگاه میکرد. من کنارش نشستم و دستمو گذاشتم رو دستاش. “تو صدات امید هست، جیمین. کافیه تو بخونی.”
اون خندید و شروع کرد به خوندن. صداش مثل یه مرهم بود روی زخمهای دلم.
پایان فلشبک
صدای پیانو قطع میشه. دیگه نمیتونم ادامه بدم. بغض راه گلوم رو بسته. دلم برای جیمین تنگ شده. برای خندههاش، برای صداش، برای بودنش.
فلشبک:
“یونگی، من میترسم.” جیمین تو بغلم گریه میکرد. “میترسم یه روز از هم جدا بشیم.” من موهاشو نوازش کردم و گفتم: “هیچ وقت. من همیشه پیشت میمونم.”
چه دروغ بزرگی گفتم.
پایان فلشبک
دروغ گفتم و اون رفت. رفت و من رو تو این تاریکی تنها گذاشت. حالا فقط یه فنجون قهوه تلخ دارم و یه پیانو که یادآور خاطراته. خاطرات یه عشق از دست رفته. خاطرات جیمین…
به عکس روی میز نگاه میکنم. همون سلفی قدیمی. جیمین داره میخنده. منم دارم لبخند میزنم. ولی این فقط یه انعکاسه. یه انعکاس از یه خاطره. یه خاطرهی غمگین.
شخصیتها:
یونگی (شوگا): یه آهنگساز و تهیهکننده موسیقی ساکت و درونگرا.
جیمین: یه رقصنده و خواننده پرشور و احساساتی.
خلاصه:
داستان از دید یونگی روایت میشه، کسی که داره با خاطرات یه رابطهی از دست رفته با جیمین دست و پنجه نرم میکنه. هر صحنه یه فلشبک به لحظات شیرین و تلخ رابطهشونه، از روزهای اول آشنایی و خندههای بیدلیل، تا بحثها و دلخوریهای آخر.
تک پارتی:
صدای بارون روی شیشه، تکرار یه ملودی غمگین تو ذهنم… انگار این هوا هم مثل دل من گرفته. یه فنجون قهوه تلخ دیگه میریزم و خیره میشم به خیابون خلوت. همه جا تاریکه، درست مثل روزهای بعد از رفتن جیمین.
فلشبک:
“یونگی، بیا یه سلفی بگیریم!” جیمین با اون لبخند همیشگیش گوشی رو به سمتم گرفته بود. من اخم کردم و گفتم: “جیمین، من از عکس گرفتن خوشم نمیاد.” ولی اون دستمو کشید و مجبورم کرد لبخند بزنم. بعد از اون عکس، یه عالمه استیکر قلب و بوس فرستاد و نوشت: “تو بهترین هیونگ دنیایی!”
لبخند محوی رو لبم میشینه. یادمه چقدر از این کاراش خجالت میکشیدم، ولی ته دلم چقدر خوشحال بودم.
پایان فلشبک
قهوهام تموم شده. بلند میشم و میرم سمت پیانو. انگشتام بیاختیار شروع میکنن به نواختن یه ملودی قدیمی. همون آهنگی که جیمین خیلی دوست داشت. همون آهنگی که با هم ساختیم.
فلشبک:
“یونگی، این قسمت ملودی خیلی غمگینه. یه چیزی بهش اضافه کن که یکم امید داشته باشه.” جیمین پشت پیانو نشسته بود و با جدیت به نتها نگاه میکرد. من کنارش نشستم و دستمو گذاشتم رو دستاش. “تو صدات امید هست، جیمین. کافیه تو بخونی.”
اون خندید و شروع کرد به خوندن. صداش مثل یه مرهم بود روی زخمهای دلم.
پایان فلشبک
صدای پیانو قطع میشه. دیگه نمیتونم ادامه بدم. بغض راه گلوم رو بسته. دلم برای جیمین تنگ شده. برای خندههاش، برای صداش، برای بودنش.
فلشبک:
“یونگی، من میترسم.” جیمین تو بغلم گریه میکرد. “میترسم یه روز از هم جدا بشیم.” من موهاشو نوازش کردم و گفتم: “هیچ وقت. من همیشه پیشت میمونم.”
چه دروغ بزرگی گفتم.
پایان فلشبک
دروغ گفتم و اون رفت. رفت و من رو تو این تاریکی تنها گذاشت. حالا فقط یه فنجون قهوه تلخ دارم و یه پیانو که یادآور خاطراته. خاطرات یه عشق از دست رفته. خاطرات جیمین…
به عکس روی میز نگاه میکنم. همون سلفی قدیمی. جیمین داره میخنده. منم دارم لبخند میزنم. ولی این فقط یه انعکاسه. یه انعکاس از یه خاطره. یه خاطرهی غمگین.
- ۵.۹k
- ۱۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط