روانی منp47
ویو تهیونگ
هانا:تهیونگ..دخترونگیم..(آروم)
سک*سمون تموم شد ولی من هنوز توی شک بودم..میدونستم هانا دختر خوبیه ولی واقعا پرده داشت و اولین سک*سش بود؟همینطور داشتم به دیک خونیم نگاه میکردم و فکر میکردم که دیگه هانا ماله منه که هانا بحث دخترونگیش رو آورد وسط
تهیونگ:پرنسس(سر هانا رو نزدیک خودش کرد)الان دیگه ماله منی!هیچ بهونه ی دیگه ای هم نداری؟پردتو کی زده؟کیم تهیونگ!!و کیم تهیونگ در آینده شوهرت میشه!!!(جدی)
هانا:ولی من نمیخواستم..تو بهم تجاوز کردی!(بغض)
تجاوز؟هه خنده داره..درسته من بدون رضایت هانا انجامش دادم ولی تجاوز؟بهرحال دیگه نمیتونه کاری کنه و مهم اینه که الان پیشه منه!
هانا:چ..چیه؟(بغض)راحت شدی؟؟منو هر*زه کردی؟(بغضی)خوبه؟؟دیگه منو بدبخت کردی؟(بغضی)
چی داره میگه؟نکنه چیزیش شده؟
{پسرم….}
تهیونگ:هانا چی داری میگی؟هر*زه؟تو الان ماله کیم تهیونگ هستی!!تو بدبخت نشدی!!چرا اینجوری میگی؟(جدی)
هانا:وقتی یه روانی پردمو بزنه معلومه که بدبخت میشم..حالا به بابام چی بگم؟؟(ترس)بگم همون با همون روانی ای که آورده بودی س*کس کردم و الانم منو زندونی کرده؟؟(داد)آییییی دلمممم(داد)
تهیونگ:هانا آروم باش تو اولین رابطتت بوده نباید اینقدر به خودت فشار بیاری(نگران)
هانا:(یه قطره اشک)ولم کن..داری منو نابود میکنی تهیونگ..بس کن(گریه)
باز شروع شد..بازم میخواد بگه میخوام برم میخوام برم
تهیونگ:چرا نمیخوای بفهمی هانا؟من تورو ول نمیکنم!!تنها چیزی که از تو از پیش من میره جن*ازته!!البته اون موضوع رو هم نمیتونم تضمین کنم
هانا:هه..حتی جنا*زمم قراره عذاب بکشه!(نیشخند_ناراحت)
دیگه داشت بحثمون جدی میشد..از جام بلند شدم و رفتم سمت کمد خودم
{یعنی منطقققق این دختریکه ی جن*ده کلیییی لباس داره بعد پسر گلم میاد بهش از لباس های خودش میدهههههههههه اییییی خدااااا}
در کمد رو باز کردم
هانا:تهیونگ..دخترونگیم..(آروم)
سک*سمون تموم شد ولی من هنوز توی شک بودم..میدونستم هانا دختر خوبیه ولی واقعا پرده داشت و اولین سک*سش بود؟همینطور داشتم به دیک خونیم نگاه میکردم و فکر میکردم که دیگه هانا ماله منه که هانا بحث دخترونگیش رو آورد وسط
تهیونگ:پرنسس(سر هانا رو نزدیک خودش کرد)الان دیگه ماله منی!هیچ بهونه ی دیگه ای هم نداری؟پردتو کی زده؟کیم تهیونگ!!و کیم تهیونگ در آینده شوهرت میشه!!!(جدی)
هانا:ولی من نمیخواستم..تو بهم تجاوز کردی!(بغض)
تجاوز؟هه خنده داره..درسته من بدون رضایت هانا انجامش دادم ولی تجاوز؟بهرحال دیگه نمیتونه کاری کنه و مهم اینه که الان پیشه منه!
هانا:چ..چیه؟(بغض)راحت شدی؟؟منو هر*زه کردی؟(بغضی)خوبه؟؟دیگه منو بدبخت کردی؟(بغضی)
چی داره میگه؟نکنه چیزیش شده؟
{پسرم….}
تهیونگ:هانا چی داری میگی؟هر*زه؟تو الان ماله کیم تهیونگ هستی!!تو بدبخت نشدی!!چرا اینجوری میگی؟(جدی)
هانا:وقتی یه روانی پردمو بزنه معلومه که بدبخت میشم..حالا به بابام چی بگم؟؟(ترس)بگم همون با همون روانی ای که آورده بودی س*کس کردم و الانم منو زندونی کرده؟؟(داد)آییییی دلمممم(داد)
تهیونگ:هانا آروم باش تو اولین رابطتت بوده نباید اینقدر به خودت فشار بیاری(نگران)
هانا:(یه قطره اشک)ولم کن..داری منو نابود میکنی تهیونگ..بس کن(گریه)
باز شروع شد..بازم میخواد بگه میخوام برم میخوام برم
تهیونگ:چرا نمیخوای بفهمی هانا؟من تورو ول نمیکنم!!تنها چیزی که از تو از پیش من میره جن*ازته!!البته اون موضوع رو هم نمیتونم تضمین کنم
هانا:هه..حتی جنا*زمم قراره عذاب بکشه!(نیشخند_ناراحت)
دیگه داشت بحثمون جدی میشد..از جام بلند شدم و رفتم سمت کمد خودم
{یعنی منطقققق این دختریکه ی جن*ده کلیییی لباس داره بعد پسر گلم میاد بهش از لباس های خودش میدهههههههههه اییییی خدااااا}
در کمد رو باز کردم
- ۱۷.۰k
- ۲۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط