فیکعاشقتشدم

#فیک_عاشقت_شدم
# پارت_13

ویو آنا: دیدم کوک داره راه خونه رو اشتباه میره بهش گفتم
آنا: کوک گفتم منو ببر خونه راه خونه از این سمت بود چرا از این سمت رفتی
کوک: بهت گفتم میبرمت خونه ولی نگفتم که کدوم خونه نگران نباش داریم میریم خونه ی من
انا: ولی کوک ایملی دوستم خونم مونه من اونو تنهایی ول کنم تو خونه
کوک: من از قبل با ایملی هماهنگ کرده بودم بهش گفتم که آنا تو خونه ی من زندگی میکنه و وسایلات رو ایملی جمع کرد و به من داد چون که از قبل ایملی میدونست که من تو رو دوست دارم بهش گفته بودم اونم بهم کمک کرد و بهش گفتم که بره خونشون
آنا: کوک تو چیکار کردی یعنی ایملی از قبل میدونست که تو منو دوست داری
کوک: اره میدونست
انا: حالا چرا تو به رفیق من گفتی
کوک: میخواستم ازش کمک بگیرم چون دوست صمیمی تو بود و من درباره ی تو کلی تحقیق کرده بودم
آنا: تو منو از کی دوست داری؟
کوک: از همون اولی که وارد کلاس شدی عاشقت شدم
آنا:(با ذوق) واقعاا
کوک: ارع فسقلی من (با خنده)
آنا: اعه من فسقلی نیستم
کوک: باشه فسقلی
ویو کوک: توی راه دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد

پرش زمانی به خونه ی کوک:
انا: رسیدیم به خونه ی کوک والا خونه نبود قصر بود خیلی بزرگ و خوشگل بود حیاطش خیلی بزرگ بود و یه استخر خیلیی بزرگ هم داشت
آنا: وایی کوک خیلی خونت خوشگله
کوک: مرسی خونم نه خونمون چون از این به بعد خونه ی هر دومونه
کوک: خب بیا بریم داخل خونه رو بهت نشون بدم
انا: بزنن بریمم
ویو آنا: وقتی وارد خونه شدیم خودم ریختم پشمام موند خیلی خونه ی بزرگی بود تم سیاه و بنفش بود من عاشق همچین تمی ام
آنا: وایی کوک باورم نمیشه..دوست داشتم همچین خونه ای داشته باشم... خیلی خوشگله عاشق رنگ بنفش و سیاهم
کوک: خیلی خوشحالم که از خونه خوشت اومدع
انا: بریم بالا هم ببینیم
کوک: بریم
ویو انا: رفتیم طبقه ی بالا خیلی بزرگ بود بگم که نزدیک ۱۴ تا اتاق داشت
آنا: کوک این همه اتاق برای چیه
کوک: هیچ همینجوری
آنا: کدوم اتاق ماله توعه...
کوک: این اتاق
آنا: وارد اتاق شدم  اتاقش هم خیلی بزرگ بود تم اتاقش مثل خونه بود تم سیاه و بنقش بود تخت دو نفره و کلی تابلو های نقاشی روی دیوار بود
انا: کوک اینا رو خودت کشیدی
کوک: ارع
انا: واییی خیلی خوشگلن میگم که اتاق من کجاست
کوک: همینجاست
انا: مگه این اتاق تو نیست
کوک: اتاق من بود ولی دیگه اتاق هر دومونه
آنا: ولی کوک هنو زو....
ویو کوک: نزاشتم حرفشو بزنه نزدیکش شدم و پرتش کردم رو تخت و روش خیمه زدم و لبامو گذاشتم رو لباش و.....
خماریییی

حمایت کنید
شرط:
20 لایک
20 کامنت
دیدگاه ها (۴۸)

«چند پارتی از تهیونگ» «وقتی که حامله ای.....» «درخواستی» «پا...

«چند پارتی از تهیونگ» «وقتی که حامله ای.....» «درخواستی» پار...

«چند پارتی از تهیونگ» «وقتی که حامله ای......» «درخواستی» پا...

«چند پارتی از تهیونگ» «وقتی که حامله ای.....» «درخواستی» پار...

پارت ۵+ باشه (کشیده و حرصی)ـ بیا باز شدی حالا همراه من بیا +...

پارت سوم خندیدن ماه 🌚🌙✨

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط