دردم جوان زخمم کهن سوزم هویدا در سخن

دردم جوان ، زخمم کهن ، سوزم هویدا در سخن
دلدار من پیمان شکن ، بیچاره دل بیچاره من!
،
جسمم در آغوش هوس،جانم همه درد است وبس
بیچاره جان بیچاره تن،بیچاره دل بیچاره من!
،
در حسرت جانان من ، پروانه گشته جان من
رویش چو شمع انجمن ، بیچاره دل بیچاره من!
،
تا او به صحرا پا نهاد ،هر سرو در پایش فتاد
رونق فتاد از یاسمن ، بیچاره دل بیچاره من!
،
داد از دل بی رحم او ، گردیده جانم سهم او
لیکن نگردد سهم من ،بیچاره دل بیچاره من!
،
گوید رقیبم هر زمان ، برچشم او خیره نمان
بر زلف او چنگی مزن ، بیچاره دل....بیچاره من!
،
دیدگاه ها (۱)

مدت هاست می خواهم بگویمدوستش دارماما...شما که غریبه نیستید؛ر...

زن ها گاهیعاشقانه هایشان راگیس میکنند و میبافندوتو باید دقیق...

برایت سخت دلتنــــــــــــــــگم ،در این مسلک کهصورت های بی ...

مــــــــــــــــــادرباغبانی است بزرگ منش ،جفای خار می کشد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط